بلاکش
يكشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۶، ۱۰:۲۵ ب.ظ
منم آشنائی که آزرده ام
منم آنکه بس خون دل خورده ام
منم آنکه مولاویارم علی است
چراغ علی دردلم منجلی است
منم خانه بردوش عزلت پذیر
که دیدم جفاها زبالا وزیر
دلم آتش است وزبانهاخموش
که گوئی نباشدیکی هم به هوش
کسی زین جماعت نخیزد چرا
کسی خون شیطان نریزد چرا
که شیطان وشربیصدا میرود
سیاهی چو آید خدا میرود
درآنجاحکومتگر اهریمن است
بسوزد چراغی اگر روشن است
بلاکش نه آن عاشق دلبر است
بلاکش زمین خورده ی حیدر است
که حیدر اگربرسرش تیغ خورد
بجای علی حق زمین خورد ومرد
علی راحقیران به ناحق زدند
علی زنده شد گردن حق زدند
ازآن پس حقیقت دگر گم شده
چوآن اتفاقی که در خم شده
نشانی دراینجا نباشد زنور
نه ازرحم و وجدان نه عقل وشعور
- ۹۶/۰۸/۱۴