یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

ندارد ترس باران

سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۵۴ ق.ظ

ندارد ترس باران آنکه خیس است 

اگرچه زیر باران تن عزیز است 

یکی جانش به لب آمد زایام 

یکی اورا جزا میداد اعدام

دمادم در دلش یاد خدا بود

کلامش خواهش وذکر ودعابود

فقط آیین حق رابندگی کرد

در این دنیا چو مهمان زندگی کرد

به لبخندی که حاکی از رضا بود

بسی خرسند وشاد از این جزابود

توای در ساحل دریا گرفتار 

تو ای غافل زباغ پشت دیوار 

توای آنکس که در بندزمینی

برای کسب دنیا در کمینی

زهر دلبستگی باید حذر کرد

زهر وابستگی باید گذر کرد

اگر ترست فقط از انتها بود 

اگر معبود تو تنها خدا بود 

شوی آن خیس در رگبار باران 

شوی آزاده همچون سربداران

  • salim hamadi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی