یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

غم مهمان سرزده

پنجشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۰ ب.ظ

بازغمی سرزده مهمان شده

باز دلم کلبه ی احزان شده 

باز یکی زخم دگر زد مرا 

بازبه ریشه کس تبر زد مرا 

ریشه دگر تاب تبر ندارد

تحمل  زخم  دگر  ندارد 

پیر شدم از درد زعهد شباب

شد همه عمرم غم و رنج و عذاب

پشت مراجور عزیزان شکست

در دل من کوه غمی خیمه بست

گرچه نبود در دل من کینه ای

یا زکسی نفرت دیرینه ای 

لیک رهایم ننمود این عذاب 

هرچه نمودم نشد این دل مجاب

داد مرا کثرت غم حال زار 

بس که بدی دیدم از این روزگار

رفتم وکنجی بنشستم خموش

داشت زیان چونکه مرا چشم وگوش

رفتم ودر عزلت خود گم شدم

رفتم ودور از همه مردم شدم

باز دلم بچه شد وگول خورد

باز مرا سوی غمی تازه برد

لعنت بخود گفتم از این اشتباه

برخودم و این دل و بخت سیاه

  • salim hamadi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی