یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

آدمی بی درد وغم کی آدم است

شنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۷، ۰۲:۵۵ ق.ظ
درب دل را هرزمان کوبد غمی
گویمش وارد شو ای غم محرمی
گویم ای غم دل بود کاشانه ات
ازچه گم کردی تو راه خانه ات
غم ندارد حاجت در کوفتن
عادت دل گشته با غم سوختن
دل سرای هر غم ناخوانده است
خانه ی غمهای در دل مانده است
درد در دل یک جهان جا داده ام
قسمتی راهم به غمها داده ام
درد وغم بادل رفیق و همدند 
 از گذشته این دو با دل  محرمند
ماو غم را دوستی دیرینه است
کوهی از غمها درون سینه است
آدمی کی فارغ از غم میشود
درد و غم استاد آدم میشود
آدم بی درد یعنی یک جسد
جسم بی جانی که خفته در لحد
ارزش دلها به میزان غم است
آدمی بی درد و غم کی آدم است
  • salim hamadi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی