یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

۶۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

عشق ومستی

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۰۲ ب.ظ

عشق رادر حال مستی مثل ما کس دیده  است

کس چو مامعنای عاشق پیشگی را اینچنین فهمیده است

آنچه رادرعشق ومستی دیده و بشنیده ایم

آنچه رادر راه وصل ازباب هجران دیده ایم

بی گمان کس طاقت یک ازهزارش را نداشت

در طریقش طاقت یک نیش خارش را نداشت

ما ولی ثابت قدم برعهد و پیمان بوده ایم

راه را در عاشقی محنت کشان پیموده ایم

عاقبت از عاشقی درس وفا آموختیم

در مسیر عاشقی نور خدا افروختیم

  • salim hamadi

ناکسان

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۴۹ ب.ظ

ناکسان دربزم عاشق پیشه گان نامحرمند

ناکسان وکرکسان در شیوه همتای همند

هرضیافت لایق نامحرم وبیگانه نیست

جایگاه جاهلان در محفل فرزانه نیست

خودپرستان رالیاقت بزم خودخواهان است

پست ودون جایش کجا در محفل پاکان است

می پرستان باده راباکام دل نوشیده اند

خرقه ای از معرفت برجان خود،پوشیده اند

جامه ی رنگ و ریا را گوشه ای بنهاده اند

قیمتی افزون به انسان نزد خالق داده اند

  • salim hamadi

قلب زخمی

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۵:۳۲ ب.ظ

هیچکس ازدرد من آگاه نیست

باخبر از این غم جانکاه نیست 

درد من سهم دل خون من است 

وارث آن قلب محزون من است

گفتنی باشدچو دردی درد نیست

کس به دردم محرم و همدرد نیست

صبر عطایم کن خدا تا سر کنم

زندگی با زخم این خنجر کنم

من دگر جزاین ندارم چاره ای

نیمه جا نم بادل صد پاره ای

کاش قلب دیگری هم داشتم

این یکی از سینه برمیداشتم

لیک قلبی غیر از این در سینه نیست 

لاجرم باید که با این قلب زیست

  • salim hamadi

مولا علی

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۳۱ ق.ظ

مولا علی درعصرمان جایش چه خالیست

دنیای ماآزرده از قحط الرجالیست

درعصرماعدل و مساواتی نباشد

ظلم وستم راهم مجازاتی نباشد

شایداگر مولا علی در عصر مابود

فریاد مظلومان به گوش او رسابود

زیرا که اکنون ظالمان خود حاکمانند

یاحاکمان همکاسه با آن  ظالمانند

قدرت ندارد کس کزآنان داد گیرد

یا اندکی از کارشان ایراد گیرد

باید علی باشد به زور ذوالفقارش

بایاری و همراهی پروردگارش

هرروز گردن میزد او این ظالمان را

تا جرأتی بخشد بدینسان مردمان را

تااینکه دردلهای مردم ترس نان است

این ترسشان دلخواه جمع ظالمان است

باید کسی باشدکه او ترسو نباشد

از زور ظالم وحشتی در او نباشد

بایدعلی زنده برای هرزمان بود

زیرا علی تنها حریف ظالمان بود

باید که بیت المال در دست علی بود

تاعدل وحق بانور مولا منجلی بود

  • salim hamadi

گل بی خار

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۰۴:۰۹ ب.ظ

خداوندا گلی دادی به دستم 

که آن گل راچو جانم میپرستم 

گلی دادی که خاری هم ندارد 

نیازی بربهاری هم هم ندارد 

گلی دادی که هرفصلش بهاراست

حضورش درکنارم افتخار است

خداوندا توراصدشکر گویم

نباشد بعدازاین هیچ آرزویم 

گلم زیباترین گل بین گلهاست

گلی که در همه اوصاف یکتاست

من این گل را به دستت میسپارم

تو او را حفظ  کن. پروردگارم

مبادا اوزغم پژمرده. گردد

از این دنیا  دلش آزرده گردد

  • salim hamadi

خدایی دیگر

پنجشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۲۲ ق.ظ

چندی است غافل گشته ایم

دور از فضائل گشته ایم

در روزها گم گشته ایم

بدخواه مردم گشته ایم 

مشغول این دنیاشدیم

گمراه و نابینا شدیم

ازاصلمان دور گشته ایم

خود خواه ومغرور گشته ایم

مارارسالت این نبود

این مسلک و آئین نبود 

ارزش کنون بی ارزش است

خیربابدی درسازش است

خیر جلوه ای باشد زشر 

شراست ولی جوردگر

عاقل همان جاهل بود

حق هم همان باطل بود

معروف به شکل منکراست

زاهد به واقع کافراست

غیرت به یغمارفته است

انسانیت هم مرده است

گشته عمومی حرص مال

خواه از حرام یا از حلال

دیگرخدایک مظهراست

ماراخدایی دیگراست

پول است نام این خدا

ثروت بود معبود ما

  • salim hamadi

وداع آخر

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۱۱:۵۴ ب.ظ

وقتی تلنگری زد باران به روی شیشه 

وقتی که بوی بارون تو دهکده میپیچه

بوی زمین نمناک ،لبخند وشادی خاک

بوی تن تو معصوم ،ای انکه خفته درخاک

مادر هوای اینجا بوی تن تو داره 

این خاک بوی خوب پیراهن تو داره

خشکیده روی چشمم اشکی به یاد مادر 

اشکی که جاودان شد بعد از وداع آخر

دردا کسی نفهمید مادر چه نازنین بود

اودر ضیافت خاک مهمانی زمین بود

دست سفیر گلچین آرام جان من چید 

بامن شریک غم شد خاک و خدا و خورشید

  • salim hamadi

مردم شیطان پرست

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۸:۱۲ ب.ظ

کیست که راحت کند نسل بشر را زخویش 

کرده چه کس بابشر زانچه بخود کرده بیش

کیست که عصیان کند برهمه افکار پست 

کیست که درمان کند مردم شیطان پرست

کیست کزین مردمان پرده زداید زچشم 

کیست که بر رسمشان حمله نماید به خشم

هرچه تقلا کنند تا که بسازند مسیر 

پیله بخود می تنند بیش بگردند اسیر

آنچه بنا کرده اند قاعده از بن خطاست

خانه چو ویران شود آنکه بسازد کجاست 

سیرت انسان پاک گشته زباطل سیاه 

کفه ی میزان عمر پرشده از اشتباه 

غیرت و ایمان وشرم رفته بهمراه باد 

آدم از آن رسم وکیش،هیچ ندارد به یاد

  • salim hamadi

هوسباز

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۳۳ ق.ظ

سرودم بانی و تنبور و آواز 

هوسبازم ،هوسبازم ،هوسباز

هوسبازی مرام و مسلکم نیست

ولی دیدم رخ آن یار طناز 

شدم عاشق شدم مست وپریشان

دل بیچاره کرد اصرار آغاز

دلی که خفته ازباران غم بود

به لطفش زنده شد،این بود اعجاز

دگر طاقت نبود ووقت کتمان 

نمودم عشق خود بریار ابراز 

نگارم زین سخن آشفت برمن

بگفتامیکنم این بار اغماض 

دلیل یار من این بود افسوس

کبوتر با کبوتر ، باز با باز

  • salim hamadi

عدل خدا

چهارشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۱۲ ق.ظ

خداوندا زعدلت درشگفتم 

ببخش گر از تو ایرادی گرفتم

اگرانسان به درگاهت یکی بود

اگر فرق وتفاوت اندکی بود 

اگر ایمان ملاک خوب وبد بود

اگر این ادعاها مستند بود

چراجمعی که با ایمان نبودند

زانواع گنه ترسان نبودند

بود دنیایشان خالی زاندوه 

زدینار و زر و نقدینه انبوه

ز درد و غصه و محنت به دورند 

اسیر شهوت و کبر و غرورند 

ولی آن مرد مسکین وفادار 

که عاشق پیشه بوده نی جفاکار 

بسی شرمنده از محصول کم بود

غمش پرکردن غول شکم بود

شبانگاهان که او میرفت خانه

نبود از راحتی در او نشانه

ولی بی ادعا جان را صفا داد

بسی شکراز رضایت در خفا داد

ندارم شک که دنیا دار فانیست

گذرگاه جهان همچون جوانیست

نباشد این زعدل وداد و انصاف 

که حق مستمندی گردد اجحاف

کسی که نور حق در او اثر داشت 

توقع هم زدنیا مختصر داشت

پتویش آسمان فرشش زگل بود

نصیبش مختصر باخون دل بود

اگر دنیا چنین پست است وفانی

چرا انسان شود محتاج نانی

اگر دادی به کس مال فراوان 

به آن مسکین عطا کن لقمه ای نان

یقین دارم که آن مسکین بی چیز 

دلش از نور یزدان بوده لبریز

اگر درکار تو کردم دخالت 

زگفتارم بسی دارم خجالت 

گناهم راببخش پروردگارم 

چرا که عشق تو در سینه دارم

  • salim hamadi