یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

۲۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است

نمائی از واقعیت و حقیقت زندگی(قسمت اول)

يكشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۲:۳۷ ق.ظ

آنچه در ادامه میخوانید چکیده ای است از پرسش وپاسخ و گفتگوی بنده با پیر و مرشد خود .اگر شما نیز مانند من تشنه ی حقیقت هستید این گفتگو حتما به شما کمک شایانی در یافتن حقیقت خواهد کرد.
☆☆☆☆☆☆☆☆
☆استاد معنا ومفهوم عرفان چیست ؟ 
  • salim hamadi

لا مدهب

سه شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۵۸ ق.ظ
من مسلمانم ولی قائل به مذهب نیستم
بنده ی اللهم و محتاج جزرب نیستم
دین من اسلام و قران مکتبم
شیعه وسنی نی ام لا مذهبم
مذهبم اسلام وآن دین من است
دین اسلام کیش وآئین من است
ای مسلمانان همه غافل شدید
رهسپار کعبه ی باطل شدید
هریکی گویدکه حق ازآن ماست
هر ره دیگر بجزاین ره خطاست
شیعه میگویدعلی باشدامام
بوده منصوب خدابراین مقام
اهلبیت هستندچون یزدان علیم
جمله معصوم و قدیرند وحکیم
حاله ای ازنور باشد دورشان
میدهد حاجت ضریح و گورشان 
خلقتی نیمه خدائی بوده اند
پاک ودور ازهر خطائی بوده اند
شیعه آلوده به صدها بدعت است
جمله بدعتهای آنان آفت است
مابه مذهب ازخدا غافل شدیم
جای الله صد خدا قائل شدیم
حاصل ازمذهب چه بود جزاختلاف
گشت مذهب ریشه ی هر انحراف
این مذاهب را سیاست آفرید
فرقه های بیشمار آمد پدید
هیچیک ازآنها ولی اسلام نیست
دین اسلام دین شخص ونام نیست
دین اسلام دین اسلام است وبس
هر ره دیگر جزآن باشد عبث
  • salim hamadi

دوقطعه عودنوازی استاد نصیر شمه

دوشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۷، ۰۳:۱۲ ق.ظ

دوقطعه ازعود نوازی استادبزرگ نصیر شمه 

دریافت
حجم: 15.8
مگابایت

دریافت
حجم: 1.96 مگابایت


  • salim hamadi

پرچمداران مقاومت

پنجشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۷، ۰۲:۵۸ ق.ظ
یوسته برای ما مردم عام این سوال پیش آمده که جستجوگران عدالت و آزادی در سراسر جهان با کدام محرک سلاح به دست گرفته و یا بر خود مواد انفجاری می بندند و به میان مواضع دشمن می روند. آنها می دانند که با مرگ خود هرگز شاهد پیروزی راهی که درآن قدم گذاشته اند نخواهند بود. با این همه به نیت برقراری عدالت و آزادی درجهان جان خود را فدا می کنند و ازمرگ نمی هراسند.
  • salim hamadi

شر ماخلق

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۶:۴۷ ق.ظ

ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺸﻢ ﻭﻧﻔﺮﺗﻢ ﺍﮔﺮﺑﻪ ﻣﺸﺖ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ

ﺟﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﺯﺁﺩﻣﯽ ﺑﻪ ﻗﺼﺪﮐﺸﺖ ﻣﯿﺮﺳﯿﺪ

ﺍﮔﺮﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﺧﺸﻢ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ

ﯾﮕﺎﻧﻪ ﻭﺍﻗﻌﯿﺘﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﺩﻭﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ

ﺑﻪ ﺧﺪﻋﻪ ﻭﺩﻭﺯ ﻭ ﮐﻠﮏ ﻃﯽ ﻃﺮﯾﻖ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﺳﻼﻡ ﺭﺍﺑﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺑﺮﺳﺮﺗﯿﻎ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻓﺘﺎﺩﻩ ﺭﺍ ﻟﮕﺪ ﮐﻨﺪ ﺳﻮﺍﺭﻩ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﻧﺪ

ﻫﺰﺍﺭﺧﺮﻗﻪ ﻣﯿﺪﺭﺩ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﺭﺍﺑﻪ ﺯﯾﻦ ﺯﻧﺪ

ﺑﺠﺎﯼ ﯾﺎﺭﯼ ﻭﻣﺪﺩ ﺟﻮﺭ ﻭ ﻋﻨﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﺑﺠﺎﯼ ﭘﺎﮐﺪﺍﻣﻨﯽ ﺳﺠﺪﻩ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﺭﻓﯿﻖ ﻧﯿﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺧﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﻪ ﻧﯿﻢ

ﺣﺮﯾﻢ ﯾﺎﺭﺑﺸﮑﻨﺪ ﻧﻬﺪﭼﻮ ﭘﺎﯼ ﺩﺭ ﺣﺮﯾﻢ

ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﺐ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﺳﯿﺮ ﺣﺮﺹ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺑﺎﺧﺪﺍ ﺷﺮﯾﮏ ﺍﺭﺙ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺑﮕﻮﺗﻮ ﺍﻧﭽﻪ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ ﺧﺪﺍﯼ ﻗﺎﺩﺭ ﻓﻠﻖ

ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺯﺷﺮ ﺍﻧﭽﻪ ﻣﺎﺧﻠﻖ




  • salim hamadi

غم بی پایان .داستان تباهی

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۲۰ ق.ظ

این شعر را تقدیم میکنم به همه ی کسانی که عذاب اعتیاد را چشیده اند .این شعر حرف دل همه ی قربانیان تجارت مواد مخدر است

 

 

ﺳﺮﯼ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ

ﻏﻤﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ندارد

ﺩﻟﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﻡ ﺑﯿﻘﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﮐﻪ ﺩﺍئم ﻏﺼﻪ ﺩﺭﺩﻝ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ

ﺯﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﺭﻣﻖ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﺪﺍﺭﻡ

ﻫﻮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺳﺮ ﻧﺪﺍﺭﻡ

ﻫﻤﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﻣﻦ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ

ﭼﺮﺍ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﻭ ﺑﺨﺘﻢ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ

ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﻭﺷﺐ آزﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ

ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﺯﺍﺭ ﺧﻮﺩﺍﺯﭘﺎ ﻓﺘﺎﺩﻡ

ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺘﻢ ﺩﻣﯽ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﺴﺎﺯﺩ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻏﻢ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﺑﺘﺎﺯﺩ

ﻣﺮﺍﺑﺮ ﻣﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﺮﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ

ﺍﮔﺮﭼﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﭼﺎﺭﻩ ﺳﺎﺯ ﺍﺳﺖ

ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﺯﺍﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﻟﯿﻞ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺯﺍﺭ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ

ﻣﺮﺍ ﺳﺮﻣﻨﺸﺄ ﺩﺭﺩﻡ ﺩﺭﻭﻥ ﺍﺳﺖ

ﮐﺰﺍﻥ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺣﺎﻟﻢ ﻭﺍﮊﮔﻮﻥ ﺍﺳﺖ

ﮐﻪ ﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻢ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﯾﮏ ﻧﺒﺮﺩ ﺍﺳﺖ

ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺭﻭﺯﺑﯽ ﺟﻨﮕﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ

ﮐﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭﺵ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ ﺗﺎ ﺟﻨﻮﻧﻢ

ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﯽ ﺍﻣﺎﻥ آﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺧﻮﯾﺶ

ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ ﺭﺍ ﺯﺧﻮﺩآﺯﺭﺩﻩ ﺍﻡ ﺑﯿﺶ

ﭼﻮ ﻣﯿﺪﯾﺪﻧﺪ ﯾﺄﺱ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺯﺍﺭﻡ

ﭼﻮ ﻣﯿﺪﯾﺪﻧﺪ ﺩﺍئم ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﻡ

ﮐﻨﺎﺭ ﭼﺸﻤﺸﺎﻥ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﺪﻡ ﺍﺏ

ﺩﮔﺮﺑﻮﺩﻡ ﻋﺬﺍﺏ ﺟﻤﻊ ﺍﺣﺒﺎﺏ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﭘﯽ ﺍﻧﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ

ﺩﮔﺮﺩﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺎﻥ ﺧﺎﺭ ﺑﻮﺩﻡ

ﻣﻘﺼﺮ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩ

ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻮﻝ ﻣﻦ ﺷﺪ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ ﺩﻭﺩ

ﺩﻫﺎﻧﻢ ﻗﺒﻞ ﭼﺸﻤﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﺸﺪ

ﺑﻪ ﻧﮑﺒﺖ ﺭﻭﺯ ﻣﻦ ﺍﻏﺎﺯ ﻣﯿﺸﺪ

ﺩﮔﺮﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﻮﺩﻡ

ﭼﻮ ﺩﺭﺩﯼ ﺑﻮﺩ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩﻡ

ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﭽﻨﯿﻦ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ

ﺩﮔﺮﺑﻮﺩﻡ ﺑﺴﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﯾﺶ ﺑﯿﺰﺍﺭ

ﺗﻘﻼﯼ ﻓﺮﺍﻭﺍﻧﯽ ﻧﻤﻮﺩﻡ

ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻟﻐﺰﺵ ﻣﯿﻨﻤﻮﺩﻡ

ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﻡ ﺗﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﺪ

ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﻡ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﭼﯿﺮﻩ ﻣﯿﺸﺪ

ﭼﻮ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺭﺍ

ﭼﻮ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺖ ﺧﻤﺎﺭﯼ ﮐﻮﺭ ﺑﻮﺩﻡ

ﮐﻪ ﺑﺮ ﻣﺼﺮﻑ ﺩﮔﺮ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩﻡ

ﮐﻪ ﺳﻨﮓ ﺍﺯ ﺍﺳﻤﺎﻥ ﻫﻢ ﮔﺮ ﺑﺒﺎﺭﯾﺪ

ﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﻦ ﻫﯿﭻ ﺗﺮﺩﯾﺪ

ﺍﺯﺍﯾﻦ ﺑﺪﺗﺮ ﭼﻪ ﺩﺭﺩﯼ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﯾﺎﻓﺖ

ﮐﻪ ﺑﻨﻤﺎﯾﯽ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺩﺭﺩ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ

ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﯼ

ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﯿﻘﻮﻟﻪ ﺍﯼ ﭘﺎ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯼ

ﮔﻬﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﻧﺸﺴﺘﯽ

ﭼﻮﯾﮏ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﺑﺎ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﭘﺴﺘﯽ

ﮐﻨﻮﻥ ﻭﺍﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﯾﺸﻢ

ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺧﻮﯾﺸﻢ

ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺣﺎﻟﻢ ﻭ ﺍﺷﻔﺘﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭ

ﭼﻮﺧﻮﺩ ﺍﺷﻔﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺩﻟﺪﺍﺭ

ﺣﺮﯾﺺ ﺑﺎﻭﺭﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮔﻢ ﮔﺸﺖ

ﺑﯿﺎﺩﻡ ﺣﺴﺮﺕ ﻋﻤﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﮕﺬﺷﺖ

ﺧﺮﺍﺑﯿﻬﺎ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺟﺎﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ

ﮐﺠﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﺗﻮﺍﻧﻢ ﮐﺮﺩ ﻋﻤﺮﺍﻥ

ﭼﻮ ﻇﺮﻓﯽ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺘﻢ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ

ﭼﻮ ﺷﻤﻌﯽ ﺍﺏ ﮔﺸﺘﻢ ﭼﮑﻪ ﭼﮑﻪ

ﺩﺭﻭﻧﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﻗﯿﺴﺖ

ﮐﻪ ﺩﺍﯾﻢ ﺑﺮﺳﺮﻡ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭼﻤﺎﻗﯿﺴﺖ

ﮐﺠﺎ ﯾﺎﺑﻢ ﺯﻧﻮ ﺍﺭﺍﻣﺸﻢ ﺭﺍ

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻦ ﻧﺸﺎﻧﻢ آتشم ﺭﺍ

ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺴﻮﺯﺩ ﻭ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻡ ﻧﯿﺰ

ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﺭﺩ ﻟﺒﺮﯾﺰ

ﻧﮕﺎﻩ ﺳﺮﺩ ﻭﺑﯽ ﺭﻭﺡ ﻋﺰﯾﺰﺍﻥ

ﻣﺮﺍﮐﺮﺩﻩ ﺯﻫﺮﺟﻤﻌﯽ ﮔﺮﯾﺰﺍﻥ

ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﺗﻮ ﺩﺭﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﻭﺍ ﮐﻦ

ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺟﺰﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍ ﮐﻦ

ﺑﻤﻦ ﺍﺭﺍﻣﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮔﺮﺩﺍﻥ

ﺧﻼﺻﻢ ﮐﻦ ﺩﮔﺮ ﺍﺯ ﻗﯿﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻥ

خداوندابمن صبری عطاکن

توافکار مرا دور از خطا کن 

توانی ده مرا تاحد  تغییر

که سازم جور دیگر بخت و تقدیر

  • salim hamadi

عصر حجر

چهارشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۱۴ ق.ظ
دیگراز گفتن و فریاد زدن خسته شدم
خسته از گلایه و شکوه ی پیوسته شدم
باشماگفتن و فریاد زدن بی اثر است
رسم و کردار شما شیوه ی عصر حجر است
گوئیا ماهمه در بیشه و جنگل بودیم
در زمین راه چو گرگان و سگان پیمودیم
رسم انسان روش جنگلی حیوان است
آنکه بدذات و پلید است کجاانسان است
بسی از ماخصلت روبه و کژدم داریم
خوی درندگی و جنگ و تهاجم داریم
گاه بی رحمی ما بدترهر حیوان است
گاه  آدم بدسرشت وپست و بی وجدان است
این چه رسمی است که این آدم وحشی دارد
در خرابی زمین  همیشه نقشی دارد
درامان نیست کسی ز خوی وحشیگریش
گیرد آخردامن نسل بشراینهمه یاقی گریش
  • salim hamadi

کتاب اسلام و شمشیر کتابی ارزشمند ازآثار استاد فقید و معلم بزرگ بنیان اندیشی استاد ناصرپور پیرار

دریافت

  • salim hamadi

تقصیر

دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۳۲ ق.ظ
یک عمر ززمین و آسمان شکوه نمودم
یک عمرزجفای روزگار شعرسرودم
ازدست همه شاکی واز درد غزلخوان 
گه شکوه زیارکردم و گه شکوه زیزدان
تقصیر همه بود که من شاد نبودم
صدکفر خدا گفتم و فریاد نمودم
انگار که زمین وآسمان شدند همدست
تا درد بحانم بزنند تا نفسی هست
یک روز که وجدان من از خواب بپاخواست 
 دیدم همه چیز درنظرم روشن و پیداست
دیدم که مقصر خودمن هستم و لاغیر
 درهای سعادت خودمن بستم و لاغیر
هربار که در راه رسیدم  به دو راهی  
آن راه گزیدم که خطابود و تباهی
از عزت و احترام و آبرو گذشتم
دوراهی  به دلدار رسید ازاو گذشتم
اینها همه انتخاب من بوده نه تقدیر
کس رانبود غیر خودم گناه و تقصیر
  • salim hamadi

قبله ی خطا

پنجشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۷، ۰۲:۰۶ ق.ظ
شب بودو به منجلاب فتادیم
گمراهیمان ز نامها بود
غافل که دراحترام هر نام
گسترده و چیده دامها بود
از نام علی مدد گرفتند
تاراهیمان به چاه سازند
از داغ حسین بهره بردند
تاغافلمان ز راه سازند
دیدند زعلی عزیزترنیست
پس بیرق او علم نمودند
باپرچم او هزار فتنه
بین عرب و عجم نمودند
آنان به دروغ و جعل و تحریف
تاریخ برایمان نوشتند
صدبذر نفاق و شرک و کینه
در خاک دروغ و جعل کشتند
بی هیچ دلیل و اختلافی 
یکباره به جان هم فتادیم
امروز زبرادر مسلمان
آکنده ز کینه و عنادیم 
کعبه نه نجف نه کربلا بود
ما قبله هزار آفریدیم
هرقبله که خانه ی خدا نیست
ما قبله ی خود خطا گزیدیم
  • salim hamadi