یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۷ ثبت شده است

خاکمان برسربباید

چهارشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۷، ۰۷:۰۲ ب.ظ

مردم ایران زمین الحق که در دنیا تکند

اینچنین خلقت به عالم بی نشان و اندکند

مردمی پرادعائیم کز همه ما بدتریم

گرچه خود رامیفریبیم کز نژاد برتریم

وقت کار فکرفراریم و بخانه فکر کار

فرصت دزدی بیابیم جمله دزدیم کهنه کار

درنماز فکر فسادیم پیش مردم با خدا

ازمسلمانی نداریم بهره ای جز ادعا

کس چوسردردی بگیرد جمله میگردیم طبیب

احترامش بیش باشد هرکه پول دارد به جیب

زن چوآرایش نماید فاحشه نامش دهیم

دختری رد شدنظرها بهر اندامش دهیم

زن اگرمطلقه شد گوئیا باشد خراب

وای بحال آن زنی که راحت است وبی حجاب

زن که دارد شوی و فرزند بوی فرند خواهد چکار

درغیاب شوهر خود میرود سوی قرار

شوهران ازصبح تاشب درپی یک لقمه نان

گشته دنیای مجازی جای تفریح زنان

باپسر چت مینمایددختری درطول سال

بعد میفهمد که بوده نام آن دختر جلال

پیش مردم سربه زیریم و به خلوت بی حیا

کارهای خوبمان هم جمله از روی ریا

درفساد هم پیش ایران گشت تایلند روسفید

که دگر آوازه ی ما به همه عالم رسید

در دبی دخترایران بی بکارت میشود

بردن دختر از ایران یک تجارت میشود

ازخجالت گربمیریم کمترین تنبیه ماست

برتریمان هم بلا شک حرف مفت و ادعاست

برتریم در بی حیایی در فساد و هرزگی

برترین در کار زشت و پستی و آلودگی

خاکمان برسر بباید که چنین بی غیرتیم

اینچنین اسیر نفس و بندگان شهوتیم

  • salim hamadi

کی وقت رفتن فرا میرسد

يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۵۱ ق.ظ

این روزها اوضاع مملکت آنچنان آشفته و نا بسامان است که پیش بینی تحولات و اظهار نظر در خصوص آینده ی نظام و کشور واقعا آسان نیست .اما تردیدی نیست که آینده آبستن تحولات بزرگی است که قطعا به سود حاکمیت نخواهد بود .شاید اگرهر کشوردیگری با وضعیتی مشابه آنچه در کشورمان حاکم است مواجه میشد ،تغیرات بنیادین و اساسی درساختارحاکمیت و نظام حاکم امری حتمی و قطعی بود اما ازآنجاکه کشور ما و نظام حاکم شبیه به هیچ کشور و حاکمیتی نیست لذا نمیتوان به درستی تحلیلی از اوضاع و شرائط داشت .متاسفانه رفتار حاکمیت بگونه ای است که نه  رسوائی های بی پایان و مسلسل وار سبب احساس شرم در آنان میگردد و نه حاضرند علیرغم فساد غیرقابل کنترل و فراگیر و اثبات ناکارآمدی و تاراج ثروت و منابع در طول چهل سال برخورداری از قدرت و ثروت ،عرصه را برای حضور دیگران خالی نمایند و گوئیا عهدبسته اند تا آنجا که ممکن است برای ماندن درقدرت تلاش کنند و بعید نیست  که تا در کشور کشت و کشتاری به راه نیفتد و خون بی گناهان ریخته نشوداین قائله به پایان نرسد.رفتار حاکمان که مدعی دینداری و خدا ترسی هستند پارادوکسی غیر قابل درک را بوجود آورده است .از یک سو خود را مسلمان و مقید به احکام دین و خواهان برقراری فرامین الهی معرفی میکنند تا آنجا که حتی رفتن به بهشت و جهنم هم بایدبنا به خواست و نظر آنان باشد و خود را ازخود مردم نسبت به آخرتشان دلسوزتر میدانند ازسوی دیگر بخاطر قدرت و ثروت حاضرند همه ی ملت و دارائی های کل کشور را فدای قدرت طلبی و زیاده خواهی و حرص و طمع سیری ناپذیر خود سازند .اگر واقعا اندیشه ای الهی حاکم بود بهیچ عنوان حاضر نمیشدند چشم بر روی تاراج و غارت بی رحمانه ثروت توسط ایادی خویش ببندند و همچنان نیز برای ماندن در قدرت دست و پا بزنند .

مردان دین طبعا می بایست درفکر آخرت خویش باشند و دغدغه ی انان نیزباید رستگاری از دنیا باشد .در حالیکه آنچه عملا شاهد هستیم دقیقا عکس این مساله است و حب دنیا و حب قدرت و ثروت را به وضوح میتوان در رفتار حاکمان مشاهده کرد.

وقتیکه یک ملت یکصدا خشم و نفرت خود را از حاکمان فریاد میزنند و هیچکس اعتماد و اعتقادی به آنان ندارد ،چرا حاکمان بجای احترام گذاشتن به خواست ملت در صدد خاموش کردن صدای اعتراض انان باتوسل به قوه ی قهریه و سرکوب کردن آنان و ایجاد رعب و وحشت در میان ملت باشند .مگر این ملت نبودند که آنان رابه قدرت رساندند حال چرا همان ملت فریب خورده و عوامل اجنبی خوانده میشوند.ای کاش حاکمان بجای اینهمه تلاش برای بقای بیشتر در فکر آن بودند که تاریخ درمورد آنان چکونه قضاوت خواهد کرد ؟آیا نام نیکی از خود بجا گذاشته اند؟

خواه ناخواه این صفحه ی سیاه از تاریخ کشورمان نیز ورق خواهد خورد اما ایکاش در زمان باقیمانده از حضور انان در قدرت به تلافی چهل سال آسیب زدن به منافع ملی با خاطره ای خوش قدرت را به اهلش واگذار میکردند و خود پی کار خود میرفتند شاید در اینصورت پایانی بهتر برای خود رقم میزدند

  • salim hamadi

اینک منم

يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۱۹ ق.ظ

حتی یکی هم دل نمی سوزاند برایم

حتی یکی هم نشنود غم ناله هایم

حتی یکی هم حال وروزش مثل من نیست

دردی که من دارم نمایان در سخن نیست

من مانده ام تنها دراین آشفته بازار

از رسم این نامردمان دیدم بس آزار

کس همچو من دیوانه و عاشق نبوده

عشقی که نابود و زمین گیرم نموده

دیگرنه نای حرکتی دارم نه امید

شام سیاهم کی ببیند روی خورشید

دیگر خودم هم راضیم پایان پذیرم

بهتر که بی دلدار خود ازغم بمیرم

هم داغ هجران دیدم و هم دشنه خوردم

از آنکه اورا برتر از جان میشمردم

دیدم بسی آزار از آن جلاد دلدار

کز جور او گشتم ز هرچه عشق بیزار

اینک منم آنکس که دلداری ندارد

انکه به خاک افتاده و یاری ندارد

اینک منم تنها و خونین بال و مغموم

انکس که باشد تا ابد از عشق محروم

من که همه عمر زندگی باعشق کردم

 تا زنده ام دیگر پی عشقی نگردم

  • salim hamadi

لحظه ها

يكشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۷، ۰۳:۴۸ ق.ظ

هرلحظه اگرچه هست یک دم

عمر تک تک لحظه هاست باهم

این لحظه که هست فرصت ماست

 هرلحظه که  پیش روست زیباست 

ما غیر همان لحظه نداریم 

 تا در ره خویش گل بکاریم

حیف است به گذشته بسته باشیم

افسرده و دل شکسته باشیم

باید که به لحظه زندگی کرد

 دنیا نکند دمی عقب گرد

آنان که اسیر رفته هایند 

گوئی که به مرگ مبتلایند

در بند گذشته ها اسیرند

اینگونه تقاس زخود بگیرند

انکس که بهای دم بداند

معنای دم و عدم بداند

گنجی است که معادلی ندارد

عمر رو به عقب پلی ندارد

گر قدر دم و لحظه ندانیم

هنگام سفر ز نادمانیم

  • salim hamadi