یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

همچون علی

دوشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۳۱ ب.ظ

دگرعشق  ومحبت دردلی نیست

یکی دلسوز و عادل چون علی نیست

نگیرد کس سراغی از یتیمان 

نباشد رد پایی از    کریمان 

همه دم میزنند از دین اسلام 

ولی دارند از آن تنها همین نام 

کسی از معرفت بوئی نبرده

مرام و معرفت انگار  مرده

اگر که حاکمان را غیرتی بود

چوآنان را حیا  از ملتی بود

ازآنچه با خلایق کرده بودند

همه باید زشرم دق کرده بودند

ولی اینان نترسند از خداوند

که دارند باشیاطین ربط و پیوند

برای کسب  قدرت در نبردند

خداداند که در این راه چه کردند 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • salim hamadi

مرگ

جمعه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۳۶ ق.ظ

این است رسالت که زمین گیر نگردیم

                        پابسته وزندانی زنجیر نگردیم

ماموریت دنیا همین است که آدم

                    ازمرگ شود غافل و از ترس چهنم

بایدهمه دلبسته ی این دایره باشند

              بی خودزخودو عاشق این ساحره باشند

باآنکه بسی پیروجوان خفته به گورند

              این باور خلق است که از مرگ به دورند

دنیا پی آن است که ازچشم خلایق

                 مستورکند   روزنه ی   درک    حقایق

کس راخبراز قصه ی فردای خودش نیست

                   کس رانبودعلم که تا چند دگر زیست

درخور تعمق بجزاین واقعیت نیست

                    از مرگ مهمتر به ره آدمیت  نیست 

این واقعیت شامل حال همگان است

             مدفون شده درخاک بسی پیر و جوان است

مرگ راهمه از خانه ی خود دور بدانند

               ازخود بسیار فاصله تا گور بدانند

                

  • salim hamadi

بلادالعربی اوطانی

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۱۶ ق.ظ
اسبح بسمک الله 
ولیس سواکَ أخشاهُ
وأعلَمُ أن لی قدراً سألقاهُ …. سألقاه
وقد عُلِّمتُ فی صغری بأن عروبتی شرفی وناصیتی وعنوانی
وکنا فی مدارسنا نردد بعضَ الحانِ
“بلاد العُرب أوطانی .. وکل العرب أخوانی”
  • salim hamadi

استا کریم

سه شنبه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۳:۰۶ ق.ظ

قربونت استا کریم یه نگاه به ما بکن
بخدا خسته شدیم رحمی به حال ما بکن
تورو جون مادرت اینهمه زجرمون نده
نکنه تقدیر ما زجر کشیدن تا ابده 
نمیدونم که کتاب بخت مارو کی نوشت
یکی نیست بهش بگه آخه چرا اینهمه زشت
یعنی بخت کج مایه زنگ تفریح هم نداشت
نمیشدیه گوشه هم جاواسه شادی میگذاشت
ماتو کوره ی عذاب همیشه پای ثابتیم
اهل پارتی بازی نیستیم تابع ضوابطیم 
قربونت استا کریم بزن توزنگ آخرو
بخدادیگه نداریم تاب ازاین بدترو
نمیخوای حالی بدی اینقدر حالگیری نکن
نگرفتی دستمونو دیگه مچ گیری نکن
اینهمه شیطون رونفرست شب وروزدنبالمون
دیگه ازماها گذشته شده پنجاه سالمون

  • salim hamadi

آزرده از دنیای خود

شنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۷:۵۸ ق.ظ

روزگارم سخت ودنیایم پرازاندوه است

دردلم درد و غم و دغدغه ها انبوه است

سالهاست ازنامرادی حال و روزم خوب نیست

هیچ چیز زندگی برای من مطلوب نیست

همچو من آزرده از دنیای خود بسیار است

مردمی که زندگی برایشان غمبار است

بی گمان بودن در اینجا خود دلیل حال ماست

هرکه اینجاست بی گمان از آنچه بیند نارضاست

البته در هر جهنم عده ای هم راضیند

آن جماعت که در آن در حال یکه تازیند

عده ای کین نابسامانی از آنان حاکم است

این سیاهی ارمغان حاکمانی ظالم است

اکثریت مردمانی خسته  ورنجورند

مردمی که برسکوت ازترس نان مجبورند

  • salim hamadi

ممنوع

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۳۳ ب.ظ

شادی وخنده وتفریح وخوشی ممنوع است

شورش وجنبش وخشم وخودکشی ممنوع است

عشق و دلبستگی و یارشدن ممنوع است

آگه و عاقل و بیدار شدن ممنوع است

زیریک سقف حضور زن ومردممنوع است

شکوه و شکایت وناله زدرد ممنوع است

گفتن ازآزادی وحق و حقوق ممنوع است

تهمت و نشراکاذیب و دروغ ممنوع است

حرفهای بد و بودار و درشت ممنوع است

شوخی فیزیکی و تی پا ومشت ممنوع است 

شعروموسیقی وآواز زنان ممنوع است 

ابی و ستار و گلپا و بنان ممنوع است 

رقص و هرحرکت موزون بدن ممنوع است

دیدن موی سر و صورت زن ممنوع است

دیدن نی لبک و تنبور و دف ممنوع است

جای تکبیر شعار و سوت وکف ممنوع است

ظرف میرزا قاسمی پیش عسل ممنوع است

چشمک ولمس تن و بوس  وبغل ممنوع است

  • salim hamadi

خاک نشین سرفراز

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۳۲ ب.ظ

ماخاک نشین وسرفرازیم

ازمنت خلق بی نیازیم

هرچند که درد کم نداریم

سرخم نکنیم و غم نداریم

شادیم که خداهمیشه باماست

بااو همه چیزخوب وزیباست

دردی چودهد کلید گنج است

گه شاهکلید،درد و رنج است

دردست خدانهی چو دستت

دیگر ندهد کسی شکستت

شاهی که خدا بود پناهت

ایمان به خدا بود سلاحت

انسان چوشناخت خالقش را

ازدست ندهد دقائقش را

بی معجزه روز شب نگردد

دل طالب غیر رب نگردد

محتاج به جز خدانگردد

یک لحظه ازاو جدا نگردد

هرلحظه خداست پیش چشمش

با اوست بقدردرک و فهمش

ازخاک رسدبه اوج افلاک

دیگر نکند نظاره بر خاک

دنیا به چه سان دهد فریبش

وقتی که خدا بود رقیبش

آن دل که درآن خدانشیند

معشوقی بجز خدا نبیند

دل نیست دگر چشمه ی نوراست

دروازه ی شادی وسرور است

ای کاش که قدرخود بدانیم

زندانی نفس دون نمانیم

  • salim hamadi

خلق رنگارنگ

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۴:۱۰ ب.ظ

تنهاشدم وقتی  که محتاجم به دلدار

اینسان به نکبت زندگی شدبرمن اجبار

تنها گناهم عاشقی بود و وفایم

عشقی که بادیوانگی کردآشنایم

لعنت به هرکس ادعای عشق دارد

چون کهنه شدبردیگری دل میسپارد

دیگرکسی باورندارد عشق کس را

دانند همه تفاوت عشق و هوس را

هرکس که ازعشق دم زندیک حقه بازاست

باعاشقان حیله گر بازی مجاز است

روزی چوکس پیش شماحرفی زدازعشق

خواهد به جیبش سهم افزون ریزد از عشق

حال مرااین خلق رنگارنگ ندانند

آنان که جزخودباهمه نامهربانند

هرکس که همراهت شودچیزی بخواهد

کاری کندرشوه و زیرمیزی بخواهد

اینان بجای قلبشان دارند قلک

جای مرام و معرفت دارند مدرک

غیرت برای پول وقدرت میزند جوش

آنجا که غیرت لازم است گرددفراموش

انصاف و وجدان و نجابت پرکشیدند

عشق و وفا و همدلی را سربریدند

هیچکس سراغ ازشرم و دلپاکی ندارد

مرگ محبت مجرم و شاکی ندارد

اینجااز انسانیت فقط جا مانده شهوت

بازار مردی و رفاقت گشته خلوت

شیطان دراینجاحاکم کل زمین است

شیطان به تخت بنشسته شهوت جانشین است

دنیابه سوی قهقرا به پیش باشد

انسان خودش رهزن به راه خویش باشد

اینجا کسی قدر حضورش رانداند

فاصله ی نزدیک گورش را نداند

دوروز دنیارابه غفلت سرنماید

بیهوده صرف زشتی و منکر نماید

فرداحسابی هست وازانسان بپرسند

شایدگناهان تو را آنجا نبخشند

اما پشیمانی دگر سودی ندارد

بیچاره آنکه قبل توبه جان سپارد

  • salim hamadi