ترس جان
پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۷:۱۵ ق.ظ
دیریست که مااسیر در دیم
دیریست که زندگی نکردیم
ازشادی و شور بی نصیبیم
خودرا به دروغ می فریبیم
ترس در دلمان ریشه دوانده
مارا سر جایمان نشانده
دلواپس نان و مال بودیم
ازترس شکنجه لال بودیم
ما طالب دردسر نبودیم
دنبال نزاع و شر نبودیم
هرکس که به ظلم معترض شد
با ایل و تبار منقرض شد
دید یم و به سادگی گذشتیم
با خبر شدیم و بر نگشتیم
باید که به فکر چاره باشیم
درظلمت شب ستاره باشیم
گرتن بدهیم به این سیاهی
بر اینهمه ظلم و باج خواهی
از ترس شویم اگر که پنهان
این قصه نمیرسد به پایان
باید که به پا کنیم قیامی
حتی به بهای قتل عامی
۰۲/۰۲/۱۴
قلمت شیوا و پایدار
مانا و پیروز باشید