خندیدن عار است
جمعه, ۱۰ آذر ۱۳۹۶، ۰۷:۰۳ ق.ظ
دیریست که ازهیچ خبری شاد نگردم
از رابطه های گذری شاد نگردم
عمریست که هرروز من آکنده ی درد است
تقدیر چو خصمی است که بامن به نبرد است
ازجور عزیزان به دلم زخم هزار است
دنیای من از غصه و غم تیره و تار است
دیگر نتوان یافت یکی یار وفادار
پیدا نشود در همه دنیا گل بی خار
یک همسفر بی غل و غش دور و برم نیست
بسیاردراین خاک کهن اهل کرم نیست
هرسو نگری آتش جنگ است و عداوت
دنیا شده آکنده ز کشتار و قساوت
آنان که فقیرند در این فقر بمیرند
محروم ز لبخند در این عمر قصیرند
با دیدن تبعیض عیان خنده چه کار است
جایی که در آن ظلم شود خندیدن عار است
۹۶/۰۹/۱۰