نتوان کردازاین عشق فرار
شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۳۹ ب.ظ
دل هواخواه نگاری است عزیز
که زمن برده نه یک دل که هزار
دلبری زاده ی خورشید و بلور
که بود رایحه اش عطر بهار
من که صیاد زبردست بدم
خودشدم آخر سرصید شکار
عاشقی گرچه جنون است و لیک
شدم آخر به تب عشق دچار
عشق درمن شده چون آتش طور
برده از من همه هوش و اختیار
عاشقی حک شده در طالع من
قسمتم بوده زچرخ روزگار
هرشب آیدرخ او درنظرم
میزنم از غم او گاه هوار
نتوان رفت به بالین حبیب
نتوان کرد از این عشق فرار
۹۶/۰۹/۱۱