خاصیت درد
من خسته ودل زده ام .از خیلی ها
ازاین دنیای بزرگی که پرازبیعدالتی ورنج و تبعیض و درد است
من زجر میکشم ازدیدن آدمها،آدمهایی که نمیفهمند
نمیخواهند بفهمند
گیج وسردرگمم، احساس میکنم غل وزنجیر شده ام به خودم
دوست دارم ازاین دنیای پرازسیاهی و زشتی دور شوم
ازاین آدمهای وحشتناک تهوع آور دور شوم
اما نمیشود
گیر کردم
چراهمه چیزاینقدرسخت ودرد آوراست
خدایااشک رابرای آرام کردن ماآفریدی
اما واقعا اشک برای تسلی دادن اینهمه رنج وسختی،
اینهمه زجری که میکشیم و می بینیم کم است
آدم حالش خوب نمیشود
گریه گردن کم است برای فراموش کردن
برای آرام بودن ،برای آدم بودن
هیچ آدمی کاملا خوشبخت نیست وغم ودرد ورنج همیشه باآدمی همراه است
لازمه ی انسانیت رنج کشیدن است
دانستن خوددردیست که هرچه بیشتر باشدزجرکشیدن هم بیشتر است
و ویژگیهای هر انسانی به میزان دردهایی است که در سینه دارد
دردهایی که مرز بین انسانیت و حیوانیت است
وخاصیت این درد التیام یافتن نیست
که اگر التیام یابد انسانیت به اتمام میرسد