تقدیر نامیمون
جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۳۸ ب.ظ
دل شوریده ای دارم بسی اسرار پنهانی
چنان آشفته افکارم که حالم را نمیدانی
به بخت خویش مینالم به حال خویش میگریم
ازاین تقدیر نامیمون که بنوشته به پیشانی
ازاین دنیااگرپرسی منت گویم پشیزی نیست
که این دنیا نمیارزد که قلبی را برنجانی
دوروزت شادمیسازد سپس آوار میگردد
که کارش هیچ پیدانیست که را گیرد گریبانی
به این دنیا چو دل بستی جزایت سخت میگردد
چنانت سخت میکوبد که از اعمار در مانی
زمین چون یار میماند که بس رند وجفاکار است
هوایش گاه آرام است دمی هم هست طوفانی
۹۶/۰۹/۲۴