وفای سگ
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۸ ق.ظ
بنازم من وفاداری سگ را
که می ارزد هزار بی ذات و رگ را
به سگ دادی چو تکه استخوانی
نبینی تا ابد زان سگ زیانی
حراست میکند شبها زمالت
زدزدان میکند راحت خیالت
برایت می رود در سینه ی شیر
شود باگله ی کفتار درگیر
دراین ره گرچه او جان را ببازد
بدون وقفه ای آن سگ بتازد
ندارد هرگز از تو انتظاری
گرسنه گر چه اورا چند گذاری
ولی انسان چو سگ وفا ندارد
چو سگ از مالکش حیا ندارد
اگر کاری کند دارد توقع
بخواهد حاجتش را باتضرع
به او لطفی کنی گردد وظیفه
اگر لطفی کند خواهد اضافه
بیان حاجتش با التماس است
اگرحاجت روا شد ناسپاس است
دلیل دوستیش جز مصلحت نیست
مدد گر میکند از معرفت نیست
اگرسودی نداری ناشناس است
که در واقع رفیقش اسکناس است
خیانت در هوای اعتماد است
که اغلب مصلحت تنها مراد است
زند خنجرتورا آنکس که یار است
که زخمش بس عمیق وماندگار است
خلایق حق خوریها می نمایند
بسی بنشسته بر جای خدایند
ضعیفان بهر آنان نردبانند
چنین خود را با بالا میرسانند
چنین مخلوق بدتر از سگان نیست؟
قضاوت باشما سگ قهرمان نیست ؟
۹۶/۰۹/۲۷