گرگها
سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۴۴ ق.ظ
گرگها
در این بیابان
حڪمرانی می ڪنند !
در میان گوسفندان
روضه خوانی می ڪنند !
با لباسی از پَر طاووس و خویی چون غزال
گله را
مجذوب رنگ و مهربانی می ڪنند !
گوسفندان دانش آموزند ،
گُرگان چون مدیر !
از میان گلّه با برخی تبانی می ڪنند !
از میان گوسفندان
عده ای مبصر شدند !
تا ڪلاس بی معلم را نگهبانی ڪنند !
گلّه راضی ، گُرگها راضی ،
رفاقت برقرار !
مبصران در حد عالی پاسبانی می ڪنند !
گله می زایید و می زایید تا نسلی دگر !
در حریم خانه های گرگ دربانی ڪنند !
داد زد یڪروز یک بزغاله ای در این ڪلاس...
چون معلم نیست
مبصرها سخنرانی ڪنند !
گفت آن بزغاله این شعر و غذای گرگ شد !
تا که گُرگان مبصران را شام مهمانی ڪنند !
گلّه از آنروز مجبور است
از شب تا به صبح
از ڪتاب عبرت بزغاله روخوانی ڪنند !
وای اگر این گلّه
روزی رم ڪند از یڪ خروش !
صد هزاران گرگ را در عید قربانی ڪنند ...!
۹۶/۱۰/۰۵
بسیار زیبا و عالی بود