داستان حاکم وحسنک
دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۶، ۰۸:۳۳ ب.ظ
حاکمی به میان مردم آمد وگفت:
مردم مشکلاتتان راصادقانه بمن بگوئید،
ازمیان جمعیت حسنک بلندشدوگفت:
گندم وشیرکه گفتی چه شد؟مسکن چه شد؟کار چه شد؟
حاکم گفت :ممنونم که مرایادآوری کردی ،همه چیز درست میشود.
...یکسال گذشت
حاکم باردیگربه میان مردم آمدوگفت:
مشکلاتتان راصادقانه بامن بگوئید
اماکسی چیزی نگفت.کسی نگفت شیر وگندم چه شد .کارومسکن چه شد
ازمیان جمع یکنفرزیرلب گفت:
حسنک چه شد!!!
۹۶/۱۰/۱۸