آخرای بخت
جمعه, ۲۲ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۱۶ ق.ظ
آخرای بخت چرا اینهمه کج افتادی
گوئیا باما سر دنده ی لج افتادی
هرکجابخت دخیل است زبدبختانم
همه ی عمرازاین بخت سیه نالانم
کاتب بختم اگرهرکه بود جلاد است
ظالم است آنکه زآزارخلایق شاد است
گرغرض پخته شدن بود که من سوخته ام
هرچه درس است دراین رابطه آموخته ام
گرهدف تمرین صبر است مگر ایوبم
گرنبرداست که فریاد زنم مغلوبم
ای خدا بنده ی ناشکر وپلیدی نیستم
لیک دیگرخسته ام ازبس که بادرد زیستم
همه گویندخدارحمت بی پایان است
رحم کن بنده تو خسته دگر ازجان است
۹۶/۱۰/۲۲