صدشکوه از زمانه
شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۵۷ ق.ظ
امروز مثل هرروز حالی خراب دارم
ازدست روزگارم غم بی حساب دارم
تقدیرمن چنین است روز خوشی نبینم
دیریست کنج خانه بادرد همنشینم
شکرخدا چو گویم گه قصد طعنه دارم
صدشکوه و شکایت از این زمانه دارم
گاهی به طعنه گویم آخرخدا کریم است
بی شک خدا بداند دردم چقدر عظیم است
شاید خدای مردم خدای مهربان است
شاید کریم ورحمان برای دیگران است
اما خدای من نیست خدای مهربانی
دست مرا نگیرد در اوج ناتوانی
هرجا که بخت دخیل است بختم سیاه و زشت است
لعنت به هرچه پاداش حتی اگر بهشت است
شکرش چرا بگویم وقتیکه رحم ندارد
وقتی که روز و شبها باران درد ببارد
بیزارم از خدایی که فکر انتقام است
آخرگناه من چیست خطای من کدام است
تا من به یاد دارم باکس بدی نکردم
نامردی و خیانت به احدی نکردم
اگر چنان که گویند تو لطف بیکرانی
کسی که دردمند است ز درب خود نرانی
قسم تورابه نامت که بی خیال من باش
بیا و مدتی چند بفکر حال من باش
۹۷/۰۳/۲۶