سلام ای رهگذر
چهارشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۷، ۰۵:۱۵ ق.ظ
سلام ای رهگذر از کوچه ی پاکی
سلام ای مرتفع تا بام افلاکی
سلام ای مهربان ای آشنا بادرد
سلام ای پرصلابت کوه صبر ای مرد
تو داری غصه ی گنجشک افتاده
که صیادی به بالش تیر بنهاده
نشسته گوشه ای در حسرت پرواز
که شاید زندگی از نو شود آغاز
تو که داری غم دلهای بشکسته
شوی همداستان باهر که دل بسته
دلت خون میشود از بی وفائی ها
ازآنان که اسیرند در سیاهی ها
تو که دریای عشقی بیکرانی
تو که در فکر کار این و آنی
اگر بار دگر زین کوچه بگذشتی
اگر چه میروی بی میل برگشتی
سلامم را رسان حتی به آن گنجشک
سلامم را رسان حتی به آن گنجشک
۹۷/۰۶/۲۸