پاپس نکشم
پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۹، ۰۴:۵۰ ب.ظ
پاپس نکشم چون بجزازحق نسرایم
تاجان به تنم هست بلند است صدایم
گیرم که سکوت کردم وشعری نسرودم
گیرم که بفکر کسی جزخویش نبودم
گیرم که دوروز عمرمن خوش سپری شد
گیرم گذرم چند به کوری و کری شد
گیرم که زترس جان شوم ساکت و خاموش
گیرم که شوم مرده متحرک و بی هوش
چیزدگری مانده مگر تا بهراسم
جزپیکر فرسوده و چندتکه لباسم
روزی اجلم آیدومن نیز بمیرم
ترسم چوزجان مرگ سیاه را بپذیرم
گردرره حق جان بدهم همچو شهیدم
آن روز خوشم که مرگ سرخ را گزیدم
وقتی که بدانم عمر جاویدان ندارم
پس به افتخار در ره حق جان میسپارم
۹۹/۰۸/۲۹