یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

به خداعشق دروغی است بزرگ

هیچکس عاشق نیست

هرکه دم زد ازعشق

نادانسته و دانسته دروغ میگوید

قصداوتسخیر جسم است نه قلب

شرم داردبه زبانش آرد

لاجرم عشق شوددست آویز

تاکه آن عاشق دلپاک به مقصودرسد

بعدازآن دیگرازآن عشق نشانی نبود

لحن تغییر کند

کلمات ساده و بی روح شوند

عشق هم میمیرد

ودگر بار دلی میشکند

وزنی بار دگر می بازد

پاکی و باور و امیدش را

ولی یک روز زنان میفهمند

که چراعشق دروغی است بزرگ

وچراهیچکسی عاشق نیست

وچه ها درپس آن عشق نهان میباشد

این ولی شامل زنها نشود

زن اگرعاشق شد

عشق او طعم حقیقت دارد

گرچه عمرعشق زن کوتاه است

تادرآخر به همان جمله ی اول برسیم

بخدا عشق دروغی است بزرگ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۵
salim hamadi

مامردم خوزستان هرکدام یک زینب بلاکشیم .همگان تصور میکنند که ما مردمی فقیریم اما مافقیر نیستیم .اینجا اتیوپی نیست اینجا خوزستان است .سرزمینی زر خیر با منابع عظیم نفت وگاز و زمینهای کشاورزی مستعد و رودخانه های پرآب .درد ما این است که قربانی تبعیضیم .درواقع دولتمردان درطول چهل سال گذشته فقط فقر تولید کرده اند .ما اگر دچار تبعیض نبودیم میتوانستیم زندگی شرافتمندانه ای داشته باشیم بی آنکه طعم تلخ فقر را بچشیم اما دستهایی در کار است که نمیخواهد خوزستان و خوزستانی طعم خوشی و شادی را بچشد و این درد ما مردم زخم خورده از ظلم و تبعیض حاکم بر این دیاریم .

درد ما کم بود این بار هم سیل ماراتهدید میکند.

نمیدانم چرا هرچه بلا و بدبختی است سهم ما مردم خوزستان است .انشاالله به خیر بگذرد چون اگر خدای ناکرده دچار سیل بشویم کارمان با کرام الکاتبین است چراکه بسیاری ازبالادستیان چه بسا از خدابخواهند کل مردم خوزستان کن فیکون شوند تاآنها بیشتر به مطامع و مصالح خود برسند.

الهی به امید تو 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۸ ، ۰۶:۵۱
salim hamadi

روزگاریست که من مهرتودر دل دارم

زین سبب بادل خود همیشه مشکل دارم

کشته ی شمشیرعشقم که جفادیده دلم

چه بگویم که زعشق توچه ها دیده دلم

پشت این درکه جفادیده دلم بنشسته

که جفاکار به روی دل من در بسته

هم جفا کردی و هم مرا مقصر دانی

چونکه عاشق توأم مرا زخود میرانی

درمن خسته زغم طاقت هجرانت نیست

درتو هم هیچ وفا به عهدو پیمانت نیست

به صدای دل دیوانه ی خود گوش کنم

نتوانم که دمی تو را فراموش کنم

عشق تودردل من چوخون به رگهای من است

بعد هجران تو هم آفت دنیای من است 

هرچه درد است زهجران تو در دل دارم

کوهی ازغصه ودرد و غم مقابل دارم

توولی سنگدلی با دل من رحمت نیست

ازمن و عشق و خدا و دگران شرمت نیست

رفتنت پیش همه کوچک و تحقیرم کرد

غمت از زندگی و بودن و عشق سیرم کرد

تنهایی من پرشده ازخاطره هایت

عاقبت جان دهم از جور و جفایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۵۷
salim hamadi

قدرتِ فراوان باعثِ بی تفاوتی نسبت به دیگران می شود. ریشۀ اهمیت دادن به دیگران در نیاز و وابستگی است. این یک واقعیت اجتناب ناپذیر زندگی انسان هاست. تربیت ها و آموزش های فراوانی باید صورت پذیرد و ساختارهای بی شماری بِنا شود تا قدرتِ فراوان و اخلاق نسبی ممزوج گردند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۴۲
salim hamadi

ای رفته به وادی تباهی

از دست تو شکوه ام زیاد است

بی شک توخودت دگر بدانی

بیچارگیت از اعتیاد است

شاید دوسه روزنأشه باشی

یک عمر ولی عذاب بینی

در وادی اعتیاد و ادمان 

درد وغم بی حساب بینی 

گیرد زتو احترام و عزت 

ازدست دهی تو آبرو را

ادمان چو رفیق آدمی گشت

ساقط کند از حیات او را

این وادی نکبت و عذاب است

 درآن زخوشی نشانه ای نیست 

این طبع ومرام اعتیاد است 

باحال خوشش میانه ای نیست

بیچاره کسی که از جوانی

دربازی مرگ پا گذارد

تالحظه ی آخر اسارت 

باران بلا بر او ببارد 

هرکس که دراین مسیر آید

دارائی خود همه ببازد

ادمان این بلای خانمانسوز

یک دیو از آدمی بسازد

او رابنهد سردوراهی

تااو بنماید انتخابی

یک سوهمه چیزهای خوب است

یک سوی دگر بودعذابی

هربار ولی اسیرادمان 

خواهان عذاب اعتیاداست

روزی بخودآیداو که دیگر

رفته همه هستی اش به باداست

اومتهم است به هرخلافی

هرچندکه کار او نباشد

هرکس که شودمقیم ادمان

کاشانه ی او زهم بپاشد

ای دوست به خودترحمی کن

خود را به جهنمی نینداز

گر رفته دراین طریق شومی

 برگرد و شروع کن ازآغاز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۲۳
salim hamadi

من ازتن پوش ذلت سخت بیزارم

ولی تن پوش عزت رادوست میدارم 

اگرتن پوش ذلت رااز الیاف طلا بافند،به تن هرگز نخواهم کرد

وگرتن پوش عزت پاره شد از رنج 

برآن باسربلندی وصله میدوزم

نمیخواهم به ذلت کس دهدآب حیاتم 

به عزت شوکران باشوق نوشم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۴۰
salim hamadi

دهربنا ندارد عزت کس ببیند

چشم ندارد انسان برقله ای نشیند 

خواهدبه هربهانه او راکند زمین گیر

گاهی به جهل وغفلت گاهی به دست تقدیر

میخواهدآدمی را در بند نفس محبوس

بایدکه آدمیزاد باشد حقیر و مایوس

درراه او بچیند صددام و صد دو راهی

یکسو ره کمال است یکسو ره تباهی

دهرباهزار ترفندباآدمی به جنگ است 

بازنده درمصافش محکوم عار وننگ است 

مصاف دهر وآدم تاروز مرگ برپاست

دهربابشر همیشه مشغول جنگ و دعواست

هرکس اسیرنفس است بادهرسازگار است

چراکه سهل وآسان راضی به ننگ ودعار است

وقتی کسی بداندخداهمیشه بااوست

درهر کجا حضورش با اقتدار و نیروست

وقتی کسی بدانددنیا سرای فانیست

وقتی بداند او مرگ پایان زندگانیست 

او درمصاف بادهرچون کوه استوار است

 ازاین جهان سرافراز بسوی کردگار است 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۰۵:۵۴
salim hamadi

شایدتورااین روزها کم دارم اما

وقتیکه بی من خوشتری خوش باش حرفی نیست

میخواهمت بسیاراماعشق زوری نیست

من عاشقم بالاتراز آن نقطه ضعفی نیست

میخواهمت این راخودت هم خوب میدانی

امادلت چندیست بامن نیست میدانم

مغرورم اما گفتمت من بی تو میمیرم

گفتم اگر ترکم کنی زنده نمی مانم

 میخواستم عاشق شوم اما نمیشد 

بیچاره این دل  که زدم سند به نامت

 تولایق احساس پاک من نبودی

تمام آن عشق و محبتها  حرامت

 باتو فقط پرمیشودجای تودر دل 

کس جزتودردنیای من راهی ندارد

هرچند جفاکردی و برخاکم نشاندی

اما دلم جزتو هواخواهی ندارد

میخواهمت اما نمیخواهم که باشی

گر خواسته ی من خواسته ی توهم نباشد

میخواهمت ای به فدای آن دوچشمت

 غیرازتوکس سلطان قلب من نباشد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۱۲
salim hamadi

بازشب شد وبیقرار گشتم

آزرده ز یاد یار گشتم

بازشب شد وغم نشست دردل

بادل شده ام دچار مشکل

هرشب دل من شودعزادار

باشدبه دلم هوای دلدار

دیریست که حال دل خراب است

از دوری یاردر عذاب است

شب تابه سحرشب زنده داراست

مجنون ز جفا و جور یار است

این فکرکه او گزیده یاری

 درآورده زدل عجب دماری

دیریست همه شب همین بساط است

 دل خون ز مرور خاطرات است

من مانده ام آخراین چه حال است

من مردم و یار بی خیال است

بازهم دل من رضا نگردد

از محبس خود رها نگردد

 ده بار غرور خود شکستم

گفتمش هنوزعاشقت هستم

گفتم که گذشته را رها کن

برگرد و به عهدخود وفاکن

ازعشق ولی دراو نشان نیست

ناز شیوه و رسم عاشقان نیست

ایکاش دلم بگیرد آرام

باور کنداو پریده از بام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۷ ، ۰۳:۵۷
salim hamadi

من خودم منتقدآدمهائی هستم که همه چیز راسیاه و سفید می بینند و یاعادت دارند سیاه نمائی کنند .

انسان بایدواقع بین باش .هیچ چیز دردنیا مطلق نیست .اما این دلیل نمیشودکه هرکس از سیاهی ها سخنی گفت آدم بدبین و منفی بافی باشد و قصدسیاه نمائی داشته باشد.واقعیت این است که در کشورمان مقیاس بی اخلاقی ها وناهنجاریها و بی فرهنگی ها و...خیلی بالاتر از میانگین جهانی آنهاست و چنین ادعائی بهیچ عنوان سیاه نمائی نیست .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۰۲:۱۴
salim hamadi