یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات
ای کاش دل تواند عاشق شود دوباره
ایکاش جان بگیرد این قلب پاره‌ پاره
ایکاش باردیگر کس دلبری نماید
ناگه به گوشه چشمی قلب مرا رباید
ای قلب بی نوایم حق توبی کسی نیست
دلهای چون تو عاشق دراین زمان بسی نیست
دیدی که آن جفاکارچه بامن و دلم کرد
وقتی که دید اسیرم زخمی زد و ولم کرد
بیچاره فلب عاشق خواست ازتپش بیفتد
میخواست زین مصیبت به دست و پایش افتد
آن سنگدل گمان کرد کارم دگر تمام است
دانست دل ازآن زخم عاجزز التیام است
ازغصه و غم و درد آکنده شد وجودم
من بعدازآن مصیبت آن من دگر نبودم
آن یاربی وفایم آسوده بود و خندان
اما دلم ازآن زخم شدجایگاه احزان
هنوزهم دل من تنها وگوشه گیر است 
بر درد و غصه خوردن انگار ناگزیر است 
باید ولی بداند این اشتباه او نیست
واقع چو شد جدایی جرم و گناه او نیست 
سزای باوفایی عذاب و درد و غم نیست
جزای قلب عاشق تنهائی و عدم نیست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ خرداد ۹۷ ، ۰۷:۱۷
salim hamadi
مدتی است که ترسهایم زیاد شده اند
من یک آدم ترسو شده ام
ترس وجودم را احاطه کرده است
اما گمان نکنم ترسیدن در روزگار ما عیب باشد
همه چیز ترسناک شده است
دنیا ترسناک شده 
،آدمها ترسناک شده اند
آخراین چه دنیایی است که ما  ساخته ایم 
دنیا دارد به کدام سو میرود
انسانها به کدام سو میروند
چرا خوابند
چرا نمی فهمند
چرا پراز پلیدی اند
انصاف کو،غیرت کو ،معرفت کو ،وجدان کو،انسانیت کو،برادری کو ،عشق کو ،محبت کو 
اینها کجاهستند 
آیا آینها چیزهای بدی هستند ؟
اگرنه پس چرا نیستند
چراآنها را نمیبینیم
چرا انسانها اینگونه باهم رفتار میکنند
چرا اینقدر ترسناک شده انذ
چرا اینقدر زشت شده اند
مگر قرار است دنیا به آنها چه بدهد؟
میخواهند به کجا برسند؟
آیا این رسالت انسانی آنان در زمین بود
آیا این فلسفه خلقت بشر بود؟
که اینگونه رفتار کنند
که زمین را نا امن کنند
که بترسیم ؟
از گرسنه ماندن بترسیم؟
از فقر بترسیم،از ظلم بترسیم،از زندانی شدن بترسیم،از مرگ بترسیم؟
ازبه خطر افتادن امنیتهایمان بترسیم؟
بترسیم ازاینکه به ماخیانت شود؟بترسیم ازاینکه نارو بخوریم؟بترسیم ازاینکه تنها بمانیم؟
بترسیم که محتاج شویم ،که زمین گیر شویم....
وقتی گذشته ام را مرور میکنم،به سالهای جوانی میرسم
جوانی  چقدر زود گذشت ..
روزگاری که از هیچ کس و هیچ‌ چیز ترس نداشتم
روزگاری که ترس برایم بی معنا بود
چنین واژه ای درقاموسم وجود نداشت
جوان بودم .کله ای داغ داشتم و سری پر باد
از نداری نمیترسیدم،از گرسنگی ،از زندانی شدن ،از اعتیاد،حتی ازمرگ هم نمیترسیدم
دیوانه بازیهایم برای دیگران عجیب بود
کسی باورنمیکرد که روزی آرام شوم 
امااکنون من میترسم
از دنیا و آدمهایش میترسم
میترسم چون خیانت دیدم
میترسم چون صدها بار از یاران زخم خوردم 
چون بزرگترین دردهایم یادگار عزیزترین آدمهای زندگیم هستند
میترسم چون تنها شدم 
چون آنکه برایش میمردم مرا بخاک‌ سیاه نشاند
میترسم چون طعم شلاق راچشیده ام 
چون تبعید شدم 
چون زندانی شدم 
چون به ادمان مبتلا شدم
چون به نان شب محتاج‌ شدم چون زمین خوردم وکسی دستم را نگرفت
چون .....
دنیا مرا آزرد
آدمها مرا آزردند
زندگی مراآزرد
عشق مرا آزرد
حتی خدا هم مرا آزرد
گذشته ام درد میکند
امروزم‌ پر از درد است 
خسته شدم ،
بریدم ،بخدا کم آوردم
اما گاهی باخود میگویم
آخراینهمه ترس برای چیست
من که دیگرچیزی برای باختن ندارم 
مگرقراراست چندسال دیگرمهمان این دنیای لعنتی باشم
من که نمیتوانم دنیارا تغیر دهم
نمیتوانم آدمها راتغییر دهم
اصلا بمن چه که دنیابه کدام سوی میرود
بمن چه که  انسانها به سوی ناکجا آباد میتازند
بمن چه که دنیاپراززشتی وپلیدی است
من راه خودم را میروم ،
من سهم خودم راانجام میدهم
من به اندازه ی توانم برای زیباتر شدن دنیا تلاش میکنم
این رسالت من است 
من زیبا زندگی میکنم
من راه خودم را میروم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۳۴
salim hamadi
🔻از من خواسته شده به این پرسش پاسخ دهم که باید امیدوار بود یا نااُمید؟ در نظر من سخن گفتن از امید در وضعی که از هر جهت ناامیدکننده است، چیزی در حدِّ بلاهت است. آدمی به یاد کبک و برف می‌افتد! از عمل‌کرد دو جناح سیاسی، به‌مثابه کنش‌گران اصلی صحنه‌ی سیاسی ایران، در مدّتی بیش از حدود دو دهه راه برون‌شوی برای حل مسایل جامعه بیرون نیامده است. جناح اصول‌گرا  غالباً نه مسؤولیت می‌پذیرد و نه پاسخ‌گو است و چه بسا اصلاً نمی‌پذیرد که شرایط اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی جامعه مساعد نیست. از نظر بسیاری از اصول‌گرایان حاکم، حتّا نباید گفت که شرایط نامساعد و بحرانی است زیرا این خود به معنای زیر سؤال بردن نظام سیاسی و ناکارآمد جلوه دادن آن است! من به این دسته از مسؤولان حق می‌دهم چون وضع خود آن‌ها خوب است. یکی از هم‌کاران ما پس از خیزش اجتماعی دی‌ماه می‌گفت که مردم هار شده‌اند. آن‌ها وضع‌شان زیادی خوب است و لذا به خیابان ریخته‌اند. شواهدی که او ارایه می‌کرد این بود که من هر روز صبح شیر خوداَم را می‌خورم و مرتب به کوه و استخر می‌روم! پس چرا مردم به خیابان آمده‌اند؟! من همین‌جا از طرف مردم خیزنده از او و این دسته از مسؤولین محترم عذرخواهی می‌کنم.
🔻نیروهای اصلاح‌طلب هم دایماً می‌گویند شرایط در حال خوب شدن است و ما داریم وضع را به‌تر می‌کنیم و دست‌آورد داشته‌ایم. یکی از هم‌کاران جامعه‌شناس اصلاح‌طلب ما می‌کوشد حرکت مثبتی از میان اقدامات خُرد و کلان شورای شهر تهران یا دولت روحانی پیدا کند و در بوق و کرنا بدمد که هان بنگرید چنین موفقیتی حاصل شده است. طنز ماجرا این است که سیدمحمد خاتمی رهبر جریان اصلاح‌طلبان مصالحه‌گرا، بسیاری اوقات حق خروج از منزل برای رفتن حتّا به مجلس ترحیم را هم ندارد (لابد این سزای مصالحه‌های او با اصحاب قدرت است) و شهردار تهران به‌عنوان منتخب شورای شهر اصلاح‌طلبانه، با تشر و تعیین زمان از سوی اصول‌گرایان صاحب قدرت، استعفا را بر خدمت ترجیح می‌دهد؛ داد و ستدی در پشت پرده یا فشاری از پشت پرده که به‌ناچار بخشی از آن از پرده به‌در آمده است. امّا اصلاح‌طلبان مصالحه‌گرا، هرگز جسارت کنار زدن پرده را نداشته‌اند؛ مگر آن‌که گاهی علی مطهری یا محمود صادقی دو نماینده‌ی شجاع مجلس که هیچ‌یک نسب از اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان نبرده‌اند، "پرده‌دری" کنند!
حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود  / تا آن‌زمان که پرده برافتد چها کنند
🔻بنابراین، صحنه‌ی اصلیِ بازیِ بازی‌گران سیاسی ما در پشت پرده قرار دارد؛ مگر آن‌که یکی بزند به سیم آخر یا شجاعتی به‌خرج دهد و گوشه‌ای از این پرده موقتاً بالا رود و یا روزنی در آن پدید آید. به جناح اعتدالیون کذایی هم عملاً امیدی نیست. هنوز نتوانسته‌اند گره‌های کهنه را باز کنند و دردهای مزمن اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را علاج نمایند و از کلید ایشان هم دری و دروازه‌ای امیدبخش و روشنایی‌بخش گشوده نشده است. البتّه برجام هم‌چون پنجره‌ای امیدبخش به‌دیده آمد امّا از آن نیز کاری برنیامد و گره دندان‌گیری در سیاست خارجی هم هرگز گشوده نشد و اگرچه برجام اقدامی ارزش‌مند بود، امّا تأثیر تحوّل‌آفرینی بر اقتصاد کشور نیز ننهاد یا روند به گونه‌ای پیش رفت و مدیریت شد که نتوانست چنین کند. اینک دوباره دشمنان خارجی به رهزنی روی آورده‌اند و می‌کوشند راه‌های تحوّل مطلوب را سد کنند و روزن‌ها را یکی‌یکی ببندند و بار دیگر کشور را با تحریمی سنگین مواجه کنند. رییس جمهور محترم نیز به‌رغم همه‌ی وعده‌های انتخاباتی‌ای که داده بود و شعارهای هیجان‌انگیزی که سروده بود، هرگز آن مرد پایداری که بتواند تحوّلی بیافریند و بشود به کشتیبانی او اطمینان کرد و از روی دل‌گرمی از او پشتیبانی نمود، نشان نداد.
🔻وضع اقتصاد مملکت دیگر اظهر من الشمس است. مثل آب و هوای گیلان یا حال و روز زائوی پا به ماه، متغیّرالاحوال است و هر لحظه ممکن است صاعقه‌ای و طوفانی بیاید و یا دردی جسم این اقتصاد را فرا بگیرد و یک استفراغ پر و پیمان بزند به سر و روی این "ملّت نجیب"! اصلاً حال و احوال‌اش قابل پیش‌بینی نیست و دایماً در حال بدتر شدن است. نوسان بالارونده‌ی دلار، شیرینی تعطیلات فروردین ماه را به کام مردم و بسیاری از فعالان اقتصادی تلخ نمود. از سوی دیگر، آمار خانوارهایی که زیر خط فقر زیست می‌کنند، تکان دهنده است و تعداد کسانی که هر روز سر در سطل آشغال دارند، چهره‌ی کثیف فقر را عمومی و هرجایی می‌سازد. 👇
@HasanMohaddesi
👆🔻اوضاع بوروکراسی و شرایط بهداشت و درمان کشور هم خوب ارزیابی نمی‌شود. قوانین دایماً توسط گروهی واجد رانت شکسته می‌شود و نادیده گرفته می‌شود و برای مردم ضعیف بسیار محکم و سخت‌گیرانه اجرا می‌شود. مردم، درست یا نادرست،  از اداره و بیمارستان به‌نحو شگفتی وحشت دارند و به‌طور روزمرّه آرزو می‌کنند که امورشان به بیمارستان و اداره نکشد! نارضایتی جمعیّت‌های مختلف هم هر یک به‌نحوی از ره‌گذر خیزشی نمایان می‌شود. حتّا کلاه قرمزی هم بلوایی به پا کرد در جنوب کشور و سال جدید با چنین وضعی آغاز شد. 
🔻حالا در چنین شرایطی چه‌گونه باید از امید سخن گفت. اینک این ماییم که در افق نومیدی امیدی جست‌وجو می‌کنیم. نیاکان‌مان در این شرایط منتظر منجی الاهی و آسمانی بوده‌اند. این سرزمین را در جای دیگری "سرزمین فاجعه و جست‌وجوی نجات" نامیده‌ام. اگرچه جریان احمدی‌نژادیسم بار دیگر منادی اندیشه‌ی هزاره‌گرایانه بود، اما بسیاری از ما چنان عقلانی شده‌ایم که جز به دستان خودمان ننگریم. معجزه‌ای هم اگر رخ بدهد، با دستان خودمان رخ خواهد داد. امیدی هم اگر باشد باید بارقه‌اش از دل کنش‌های ما بیرون بزند. در این افق نااُمیدی، چنین انسانی تنها می‌تواند منتظر پیدایی بارقه‌های امید باشد؛ مُنتظری که خود نیز دست از کنش‌گری نکشد. به قول سعدی:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
باری، راز اُمید را در نااُمیدی باید جست و من ایستاده،‌ به افق نااُمیدی خیره شده‌ام و با خود زمزمه می‌کنم: کُلُّ یومٍ هُوَ فی شَأن.   
حسن محدّثی گیلوایی / 20 اردی‌بهشت 1397
@HasanMohaddesi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۷ ، ۱۵:۱۰
salim hamadi
مردمانی که درجغرافیای سیاسی 
ایران زندگی میکنند طی صد سال 
گذشته همواره در حالت گذار از سنت 
به خیال ورود به جهان روز بوده اند 
متاسفانه این روند گذار برای ملت ایران بسیار کند صورت گرفت . ملتی که نه 
آنچنان تاریخ درخشانی دارد که بنای
امروز خود را برآن پایه گذارد ونه 
از مدرنیته چیزی میدانددر نتیجه 
بیش از یک قرن است که 
درحالت گذار گیر کرده ایم .با یک نگاه 
گذرا به تاریخ سلسله قاجار متوجه 
میشویم انزمانی که جهان به سرعت در حال تحول بنیادی بود سلاطین به 
فکر شکم وزیر شکم بودند قتل رجالی چون امیر کبیر شاهد بر این مدعاست
دوره پهلوی اول پیشرفت نسبی حاصل شد اما کافی نبود پهلوی دوم هرچند 
تلاش فراوانی برای پر کردن خلآ فرهنگی
کرد اما بیراهه زیاد رفت  مشکل شاه 
ایران وابستگی بیش از حدش به
خارج از مرزها بود همین ضعف اورا
ساقط  کرد اما بی انصافی است اگر از 
خدماتی که آن پدر وپسر برای ایران کردند 
حرف نزنیم . درمقایسه با امروز  اقتصاد ایران بسیار قویتر و بالنده تر و پویا
تر بود  .صنایع کشور در سالهای 
اخر سلطنت شاه به سرعت باور نکردنی
رو به پیشرفت بود سیاست خارجه 
شاه مبتنی بر احترام دو جانبه به 
معنای واقعی کلمه بود روابط شاه
با کشور های عربی عکس انچه تبلیغ میشود بسیار روابط دوستانه ای بود 
ملک حسین پادشاه اردن دوست صمیمی 
شاه بود قومیت گرایی در زمان سلطنت شاه در حد جک متداول بین زبان مردم کوچه وبازار بود نه بیشتر نخبگان در 
بهترین دانشگاههای جهان هر کشوری که دوست داشتند تحصیل میکردند زیر 
ساختهای کشور مطالعه شده وحساب شده 
احداث میشدند  .باین همه ذوق 
ملت ایران چیز دیگری میطلبید 
شاه هم سرنگون شد دراین میان 
آنجه که ملت ایران برای آن انقلاب کرد 
تصوری فراتر از خدمات شاه بود ومردم ایران فکر میکردند انرا در دمکراسی 
مردم سالاری دینی پیدا خواهند کرد 
امروز نسل  اول ودوم وسوم انفلاب
در چالشی پایان ناپذیر در جدال 
با زمان در دوصف مخالف قرار دارند نسلی که فکر میکند راه را درست طی کرده ونسلی که بشدت با نظر اول مخالف است متاسفانه تاریخ دوباره 
خود را تکرار میکند فرزندان 
معترض دیروز پدران ورشکسته
امروزند با عالمی از فرازها و فرودها 
فرزندان امروز نیز معترضند که ناگزیر پدران فردا خواهند بود . با این اوصاف 
ودرسهایی که از تاریخ به ما رسیده
بی شک آینده از ان وضع فعلی نخواهد بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۰:۳۵
salim hamadi
خداوند از زمانهای کهن همدست شیطان شد
که انسان را نگون سازد
چوانسان رانده شد این بار
خدا با جانیان همداستان شد
که دنیارا بسوزاند
چه انسانها که درراه خدا ازجان گذشتند
چه انسانها به جرم بی خدائی مثله گشتند
به هرجنگی خدا همواره در یک سوی میدان بود
وشیطان نیز همدستش
که میگوید که شیطان همچنان مغضوب درگاه خداوند است .
اگرسجده نکرد حق داشت
خدا هم خوب میدانست 
که انسان برترین مخلوق عالم نیست
جنایتها کندانسان به بی رحمی 
ولی بیچاره شیطان لعن میگردد
هنوز هم عده ای جلاد بی وجدان به نام دین و مذهب 
آتش افروزند و مردم را بجان هم بیندازند.
اگرگفتم خدا مقصودمن بی شک‌ خدای آسمانها نیست
مراد من خداوندی است که انسان از خدا تصویر میسازد
خدای ما خدای جهل و نادانی است 
خدای ما خدای شر و شیطانی است
خدای آسمان ازاین خدای شر مبراست
خدا زیباست .خدا دریایی از مهر و محبتهاست
شما ای جانیان دست از سر اسلام بردارید
خدا را هم به حال خویش بگذارید
جنایت گر کنید  دین را نیالائید
خدا را درجنایتهای خود بدنام نسازید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۴۵
salim hamadi

درشگفتم زین همه جهل عوام

گوئیابرجهل دارند التزام 

هردروغ و یاوه راباور کنند

هر کلاهی میدهند سر میکنند

درپی تفریط وافراطیم ما

پیرو جهل و خرافاتیم  ما

این خرافات ودروغ اسلام نیست

دین چنین آلوده با اوهام نیست

دین اسلام کی بدینسان بوده است

هرکسی چیزی به آن افزوده است

‌پیرو انواع بدعتها شدیم

 مسخ میلاد و شهادتها شدیم 

مابه هرده کوره گنبد ساختیم

خویش را اینسان به شرک انداختیم

ما امامان را خدا پنداشتیم

ماعلی را جای او بگذاشتیم

سب اصحاب پیمبر میکنیم  

 خودقضاوت کرده کیفر میکنیم 

شیوه ی ترویج دین اجبار نیست

راه آن خشونت و کشتار نیست 

 پرچم اسلام اخلاق نکوست 

دین مهر و احترام و گفتگوست

درطریق دین بسی کج رفته ایم

درپی یزدان خطا حج رفته ایم

مذهب ما مکتب  گمراهی است

اغلب آموزه هایش واهی است

 گرمسلمانی  خدارا بنده باش

پاکباز  و قانع و بخشنده باش

صادق و پاک و امانتدار باش 

باخلایق مهربان و یار باش 

درسخن گفتن بسی محتاط باش

بر حذر از عادت و افراط باش

دیدگانت رابپوشان از حرام

سحرکن اطرافیان را با کلام

گرهزاران سال باشی درسجود

گرنداری خیر آن رانیست سود

این دکان مذهبی اسلام نیست

دین اسلام دین شخص ونام نیست 

این دکان نفرت و کذب و ریاست 

آنچه باشد بی نشان در آن خداست 

  جانیان گراز خدا دم میزنند

 با خدا آتش به عالم میزنند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۵۵
salim hamadi
نان ندادید وهمان نان مرا دزدیدید
به عراق و یمن و سوریه اش بخشیدید
نانم ازسفره ربودید و دهانم بستید
همه دزدید و به تاراج وطن همدستید
آب را بردید وکارون بوی مردن میدهد
خاک خوزستان نذیر جان سپردن میدهد
سهم ما از آنچه دزدیدید و بردید   خاک  شد
خاک حاصلخیزمان جای خس وخاشاک شد
مردم اینجا بانداری بگذرد ایامشان
روی دریایی زثروت مانده خالی جامشان
مردم ایران سراسر شاکی و ناراضی اند
چونکه می بینننددزدان خود همانا قاضید
 چون که سردمدارشان دستش بخون آلوده است
چون که اصلاحات دیگر زحمتی بیهوده است
توده ی مردم دگر حتی زدین برگشته اند
اغلب نسل جوان مرتد و بی دین گشته اند
دین و دنیارابدادیم هردو باهم مازدست
حرمت دین خدا به لطف ملایان شکست
ازوطن چیزی نمانده غیراشک وآه و خون
ملتی رسیده ازخشم تابه سرحد جنون
العجب که این جماعت بازفکر ماندنند
فکر یاسینی دگردر گوش خرها خواندنند 
    
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۰۱
salim hamadi
انتقادآزادگشته به چه خوب
گرچه روزبگذشت ودیگرشدغروب
برسرت مامیزنیم فریاد کن
انتقاد از ظلم و هربیداد  کن
ماچو میدزدیم بفرما انتقاد
شکوه کن از فقر وجرم و اعتیاد
گروطن غارت شده فریاد کن
خواستی از کشته ها هم یادکن
گرهمه دارائیت برباد رفت
گردرآتش سوختنت ازیاد رفت
گرنداری نان شب شرمنده ای
گر زفریادوفغان آکنده ای
گروطن گشته چوزندانی بزرگ
گرسیاست گشته جولانگاه گرگ
قاضی القضات اگر خود ظالم است
دروطن گر ظلم وتبعیض حاکم است
گررسانه جزدروغ کاری نداشت
حاکمیت گرهواداری نداشت
انتقاد کن این نظام جمهوری است
بین ملت بانظام کی دوری است
انتقاد آرام باشد بهتر است
شکوه در حمام باشد بهتراست
گربه گوش دشمن آهنگت رسید
گرشکایت کردی و دشمن شنید
این دگر مضمون دشمن شادی است
سوء استفاده از آزادی است
انتقادآزاد باشد در خفا
گرصدایت نشنودکس جز خدا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۱۳:۲۹
salim hamadi

آخه آدم بره دردش رو به کی بگه ،ماچقدر بیچاره ایم که حتی جرأت نداریم دردمون رو بگیم ،جرأت نداریم از شدت درد فریاد بکشیم ،آخه اینجا هراعتراضی میشه دشمنی باخداوپیغمبر ،میشه دشمنی بانظام .دار وندارت رو غارت کردن ویک لیوان آب هم روش ،اما صدات دربیاد میشی عامل دشمن ،قصدت میشه قصد براندازی،یارو خون ملت رو توشیشه کرده ،کوچکترین انتقادی ازش کردی ،باید توسیاهچال جونت دربیاد و بطری نوشابه ی بدون نوشابه نوش جان کنی،مملکت غارت شد ،هرکی ازیه گوشه اش میدزده و الفرار ،تازه کلاس هم داره چون اسمش اختلاسه،اونوقت اون بیچاره که از فرط گرسنگی گوسفند دزدیده دستش به حکم دین قطع میشه و میشه  رسوای عالم،دختره بخاطر چندتارمو بازداشت میشه وتو بازداشتگاه جهت ارشادبهش تجاوز میکنن ولی لواط کار فاسد که به اسم مربی قران  به دههانوجوون تعرض کرده تبرئه میشه.آب نیست،رودخونه هاخشک شدن ،حقوق نیست چون پول مملکت خرج سوریه وعراق ولبنان میشه،ملت نون شب ندارن اما یه مشت مرفه بی درد حقوقهای نجومی میگیرن ،آمار فحشاء به زیر پانزده سال رسیده ازهرسه ازدواج یکیش منجربه طلاق میشه اعتیاد بی داد میکنه ،ناموس ایرانی داره توکشورهای عربی از بغل خوابی شیخهای نفتی خرجش رو درمیاره،دختردانشجو بخاطر پول شهریه دانشگاه تن فروشی میکنه،پدر شرمنده ی زن وبچشه که نمیتونه شکمشون رو سیر کنه ،زندانها پر شده از جوونهای خلافکار که ازبیکاری مجبور شدن دست به خلاف بزنن .کسی نمیخنده همه ی ملت عقده ای شدن همه عصبی شدن داغون شدن ،اما بازهم میترسیم نتق بکشیم ،صدامون دربیاد لشکر ابابیل برسرمون نازل میشه ،درد آخه یکی ودو تا نیست .خدایا  خوابیدی ؟؟نمیخوای بیداربشی؟نمیخوای ببینی به اسم توچطور ملت رو بیچاره کردن ؟ خدا هم خدای قدیم خداهم انگار چینی شده ،اصل نیست ،هیچی دیگه اصل نیست ،آدماهم آدم نیستن ،دنیاهم شده جهنم ،هیچی دیگه سرجای خودش نیست

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۶ ، ۰۲:۵۷
salim hamadi
روزای روشن ، خداحافظ
سرزمین من ، خداحافظ
روزای خوبت بگو کجا رفت 
تو قصه ها رفت ، یا از این جا رفت 
انگار که اینجا هیچکی زنده نیست 
گریه فراوون ، وقت خنده نیست 
گونه ها خیسه ، دل ها پاییزه 
بارون قحطی از ابر می ریزه 
همه عزادار سر به گریبون 
مردا سر دار زنا تو زندون 
انگار که شبه ، هر روز هفته 
از هر خونه ای عزیزی رفته 
همه با هم قهر ، همه از هم دور 
روزا مثل شب ، شب ها سوت و کور 
نه تو آسمون ، نه رو زمینیم 
انگار که خوابیم ، کابوس می بینیم 
از زمین دوریم ، از زمان جدا 
حتی نمی اییم به یاد خدا 
روزای روشن ، خداحافظ 
سرزمین من ، خداحافظ 
نوبت میگیریم ، گیج و بی هدف 
واسه مردنم ، باید رفت تو صف 
روزها و شب ها این جور می گذرن 
هر جا که می خوان ما رو می برن 
آخه تا به کی آروم بشینیم 
حسرت بکشیم ، گریه ببینیم 
ای زن تنها ، مرد آواره 
وطن دل تو است ، شده صد پاره 
پاشو ، کاری کن ، فکر چاره باش 
فکر این دل پاره پاره باش
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۵۷
salim hamadi