نخواهم زیست در دنیا
اگراینگونه باید راه بگزینم
که یاهمراه باشم باجماعت
ویادرگوشه ای از انزوا خود را بیازارم
نخواهم زیست در دنیا
که دیگربودن و ماندن
مراآشفته میسازد
یقین دارم که یزدان هم
از آدم روی گردانید
که برخود وا نهاد اورا
که شاید در مسیر عمر
نه چون انسان اول راه بگزیند
ولی افسوس انسانها
اسیر چنگ شیطانند
وشیطان بابشر دارد
نبردی سخت ودیرینه
کنون انسان نه انسان است
نه حتی مثل حیوانهاست
که حیوان تابع جبر است
اگر انسانیت این است
دگر جای تعلل نیست
دراین دنیا نباید زیست
حریم فکرهرانسان
توان دارد که دریابد
مسیر اختیاری را
چو دل پاک است میداند
که راه حق کدامین است
وباطل نیز مشهود است
گذر باید زدنیا کرد
نه از دنیا
که ازآئین انسانهای کج باور
که باطل رانکو دارند
ولی ازحق گریزانند
چو حق راسخت می یابند
ولی باطل چه آسان است
برای آنکه با پستی
تمام لحظه ها راپست میسازد