یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

۸۲ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

وقتی تنهایی و غربت سراغ از دلم میگیره

میشنوم صدای پاتو میای و تنهایی میره

تو نپرس از من غمگین راز اشکای رو گونه

تویی تنها که میدونی چی کشیدم از زمونه

چرا این زمونه بامن کمی مهربون نمیشه

چرا من همیشه سنگم در مقابل یه شیشه

چرا سهم من تو دنیا همیشه غصه و درده

چرا دست گرم تقدیر واسه من همیشه سرده

چونکه تقدیر اینو میخواد میزنم سنگ وبه شیشه

اینه رسم آدمیزاد وقتی بد شانسه همیشه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۰۳:۲۲
salim hamadi

دیدگانت کور باد ای چشم تنگ

سینه ات درگور باد ای قلب سنگ

هردو پایت بشکند ای کج سرشت

ای که عادت کرده ای بر خوی زشت

مرده بهتر باشد از انسان رذل

جان ستان جانش بگیرد کرده فضل

ای توبدخواه رضای غیر خویش

ای که چون عقرب زنی همواره نیش

این مرام آدم دلپاک نیست

یک وجب هم فاصله تا خاک نیست

انچه را خواهی بیابی با ستیز

باشد آن نزد خلایق هم عزیز

سینه را از کینه ها خالی بکن

ارزش خود را به خود حالی بکن

قلب را بانور حق ازین نما

دیده را  پاکیزه وحق بین نما

چون بشر ارزنده در افلاک نیست

 شأن او دلبستگی بر خاک نیست

عمر انسان میرود رو  بر زوال

کم شود همگام روز و ماه وسال

هیچکس دراین جهان پاینده نیست

میرسد روزی که انسان زنده نیست

خوشا به حال انسانی کزین  راه

رود با سرفرازی سوی الله

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۰۲:۵۷
salim hamadi

دوستان گوش کنید روی حرفم باشماست 

بارفیقان خوشی نی رفیق بی ریاست

چون مهیا دیده ام هرچه رامیلم کشید

جزبهارو روزخوب  چشم من چیزی ندید

احتیاج بیگانه بود بامن و احساس من

سرخوشی اما نشد مانع اخلاص من

باهمه بودم رفیق خوب وبد زشت وقشنگ

گفت پیری میخورد کله ات روزی به سنگ

درپی خنده نباش خنده کن بسیار است

عاقبت روی سرت این بنا آوار است

من نکردم از غرور اعتنا بر حرف پیر

تاکه ازاین جهل کور عاقبت گشتم فقیر

پیش خود گفتم چه غم یار دارم بی شمار

زود دانستم ولی باختم در این قمار

من زدم برعمرخود بهر نایاران حریق

دست من کس نگرفت زانهمه یار و رفیق

هیچیک زانهمه یار در به رویم نگشود

هیچیک وقت نیاز یاور و یارم نبود

آن رفاقتها نداشت حاصلی غیر عذاب

پس از آن دربدری چه اثر داشت عتاب

در خوشی دور و برت یار و دلدار زیاد

گر ورق برگردد میبرندت از یاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۰۲:۳۱
salim hamadi

ای دل غمگین توراغصه کفایت کند

همدم غم میشوی هر که جفایت کند

ازتو ونیرنگ تو خسته و آزرده ام

ازتو شکایت بسی پیش خدا برده ام

جنس دلم شیشه بود چونکه شکستم شکست

در دل من بعداز آن غصه وغم خیمه بست

کاش مراخوف از روز قیامت نبود

کاش پس ازانتقام ترس ندامت بود

همچو اجل میشدم درپی تو سایه وار

تا بکنم روز تو تیره تر از شام تار

بختک تو میشدم تا که پریشان شوی

زجرکش انگونه کز کرده پشیمان شوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آذر ۹۶ ، ۰۲:۰۵
salim hamadi
هرچندباهیاهوبازارتان شلوغ است
اما همه بدانند اسلامتان دروغ است
آیین دین اسلام چون اعتقادتان نیست
این دین آسمانی بی شک مرادتان نیست
اسلام دین عدل است نه دین ظلم وتبعیض
هرآنچه سدره بود شدمحووگشت تعویض
حق شد فدای ناحق چون مصلحت درآن  بود
اسلامتان سراسر ازعدل بی نشان بود
درعرصه ی سیاست دین را فدا نمودید
در کار دین دخالت جای خدا نمودید
آلوده شد به بدعت آن دین آسمانی
شد دین جنگ و کشتاروارونه شد معانی
اسلام اینچنین نیست ای پیروان ابلیس
آن را بجای الله شیطان نموده تأسیس

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۶ ، ۰۲:۵۵
salim hamadi
اسلام در جامعه ما یعنی «اسلام فقاهت»
یعنی تسلط فقه بر معنی اسلام.
بخواهیم یا نخواهیم. پرچمداران  اسلام درکشورمان  اسلام را در احکام می‌دانند و از نظرشان جامعه‌ی اسلامی یعنی جامعه‌ای که در آن احکام رعایت می‌شود. 
این در حالی است که شهید مطهری در اوایل انقلاب گفته بودند که تا وقتی که جامعه اسلامی تشکیل نشده است نباید احکام اسلام را به زور اجرا کرد. اما اگر از این آقایان بپرسید که جامعه اسلامی چه جامعه‌ای است می‌گویند جامعه‌ای که در آن احکام اسلام اجرا می‌شود. این در حالی است که این‌گونه نیست. 
و جامعه اسلامی جامعه‌ای است که در آن حداقل‌ها برای مردم تأمین است.جامعه ی اسلامی جامعه ایست که در آن مساوات و برابری وجود داشته باشد.تبعیض و ظلم نباشد .رانت خواری نباشد .فرصتها ومنابع عادلانه تقسیم شوند .رفتار مسئولین انسان را شیفته ی اسلام نماید .
باید ابتدا به من مسکن و زن و حقم را از بیت المال بدهید بعد اگر دزدی کردم و ... حکم اسلام را در مورد من جاری کنید. 
متأسفانه تلاش شریعتی‌ها برای نشان دادن این که اسلام این احکام نیست و احکام در اسلام در بهترین حالت فقط ده درصد ماجراست و تازه آن هم داستان خاص خودش و برداشت‌های خاص خودش را دارد، به نظر می‌رسد که با ترفند آقایان بی‌نتیجه ماند و اسلام در نظر مردمان همان شد که علی (ع) یک زمانی پیش‌بینی کرده بود:
 «اسلام را چون پوستینی وارونه خواهند پوشید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۶ ، ۰۱:۵۶
salim hamadi
ﺩﺭﺩ ﺧﻮﺩﺭﺍ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎ ﺁﺏ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮﺍﺯ ﺁﺏ
ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ
،ﻭﭼﻮ ﻣﻦ ﻫﻤﺴﻔﺮﺗﻨﻬﺎﺋﯿﺴﺖ
ﮔﺮﭼﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺑﺮﺵ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺭﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﺯﺍﻧﻬﻤﻪ ﻣﺎﻫﯽ ﺷﺎﺩ
ﻫﯿﭽﯿﮏ ﺑﯿﻨﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﺏ ﺭﺍ ﺩﻭﺭ ﻭﺑﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﻧﺒﯿﻨﻨﺪ
ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﺍﺏ ﻧﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﯿﺴﺖ
ﺗﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺻﯿﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭ ﺷﻮﻧﺪ
ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﻬﺘﺮﺍﺯ ﺍﺏ
ﮐﻪ ﻏﻢ ﻭﺩﺭﺩ ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ
ﺗﺎﺩﻝ ﺍﺑﯽ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ
ﺗﺎﺷﺮﯾﮏ ﻏﻢ ﻭﺩﺭﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ
ﻭﺳﻌﺖ ﺩﺭﺩ ﻣﻦ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻗﻠﺐ ﺩﺭﯾﺎﺳﺖ
ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺰﻧﻢ
ﮔﺮﭼﻪ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺯﻣﺎﻥ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۹
salim hamadi
مرابادرد همراهان چکار است
که خود دردم فزون ازهمرهان است
مراکاری به کار دیگران نیست
که زخم ودرد من ازدیگران است 
کسی حال مرا هرگز نپرسید
به هنگامی که درخون خفته بودم
کسی درد مرا هرگز نفهمید
اگرچه درد خود را گفته بودم
بلای جان من نازک دلی بود
اگرفریاد و آهی میشنیدم
ولی صدآه اگرروزی کشیدم
یکی را یاور و همدم ندیدم
کسی دیگرزمن یاری نخواهد
که خود صدمشکل پیچیده دارم
نخواهم شدکسی راتکیه گاهی
که خودهم پیکری فرسوده دارم
تمام عمرمن شد صرف امداد
که ازافتادگان دستی بگیرم
نمی بارم دگربر خاک خشکی
که من خودتشنه ای همچون کویرم
کنارهمرهان در خود شکستم
ولی آنان به حالم خنده کردند
درآن روزی که باید یار بودند
جوانمردی زخود شرمنده کردند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۳
salim hamadi

چرابامن کسی همداستان نیست

چرا احوال من چون دیگران نیست

نباشدکس دلش خون چون دل من

نه باشد همچو آنان مشکل من

همه دنبال کار و بار خویشند

بفکر گرمی بازار خویشند

جهان گرزیر و رو شد بی خیالند

زتبعیض وفساد و ظلم ننالند 

ولی جنس دل من فرق دارد

نه بیگانه نه غرب و شرق دارد

اگر هرگوشه ی دنیا بلایی است

ز رنج و دردشان در دل عزائی است

زکشتار خلایق داغ دارم 

غم ناکامی عشاق دارم

دلم خون گردد از تبعیض و بیداد

ازاین سیاستهای معیوب وپرایراد

چگونه یکدم آرامش بیابم

چگونه شب در آرامش بخوابم

ولی بینم همه آرام هستند

رها از محنت و آلام هستند

یکی گویدخلایق هر چه لایق

یکی دارد چو من داغ شقایق

من عمری خون دل بیهوده خوردم

چه دیر پی بر خطای خویش بردم

نبوده ازکسی ایراد جز من

نه کس زانان زپای افتاد جزمن

زغمها در جوانی پیر گشتم

چنان کز جان خود هم سیر گشتم

منی که غصه دار خلق بودم

چه گره ای ز کارشان گشودم

غمم آخرچه سودی بهر کس داشت

چه باری را ز دوش خلق برداشت

جزاینکه پشت من خم شد ازاین بار

خودم را بی جهت میکردم آزار 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۲۲:۰۷
salim hamadi
باش صادق درتمام زندگی
تانبینی خجلت و شرمندگی
حرف حق حتی اگرتلخ است وزهر
گرکه باشد باعث زندان وقهر
آنچه رادارد حقیقت بازگو
بسته لب یا گفته بی اغماض گو
سرپنهان را نگویی بهتر است
چونکه گفتی راستگویی بهتر است
هیچ خیری در دروغ و کذب نیست
گر توراعذری است خموشی عیب نیست
کذب عادت شدحیا  را میبرد
سوی هر بیراهه پا را میبرد 
کس نمیبیند زیان ازحرف راست
چون که صادق پیشه را حافظ خداست
بی گنه شاید رسد تا پای دار
میرهد از آن ولی پایان کار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۶ ، ۰۱:۲۴
salim hamadi