وقتی تنهایی و غربت سراغ از دلم میگیره
میشنوم صدای پاتو میای و تنهایی میره
تو نپرس از من غمگین راز اشکای رو گونه
تویی تنها که میدونی چی کشیدم از زمونه
چرا این زمونه بامن کمی مهربون نمیشه
چرا من همیشه سنگم در مقابل یه شیشه
چرا سهم من تو دنیا همیشه غصه و درده
چرا دست گرم تقدیر واسه من همیشه سرده
چونکه تقدیر اینو میخواد میزنم سنگ وبه شیشه
اینه رسم آدمیزاد وقتی بد شانسه همیشه