یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

سلطان سیه پوش

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۶:۴۵ ب.ظ

انسان همه  تفسیر غم انگیز عذاب است

تقدیر بشر فلسفه ی شرم وعتاب است

گوئی که بشرخلقتی ازجنس هراس است

در بحر زمان تشنه ی یک قطره ی آب است

گه خنده زندنقش خوشی بررخ سردش

گاهی رخ او شادزتاثیر. شراب است

دوران خوش گرمی سر چون سپری شد

پی میبرد آن لحظه ی خوش لحظه ی خواب است

در طی مسیرش همه باران بلا. بود

تاپیر شود حسرت ایام شباب است

جمعی سپری کرده زمان در ته یک چاه

جمعی که برون مانع ارسال طناب است

آگه نشود کس سبب ظلمت مشکوک

سلطان سیه پوش چو در پشت نقاب است

در دست یکی خنجر ودر دست دگر مال

پنهان شده چون دربدر کار ثواب است

     

  • salim hamadi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی