یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

دلنوشته ها وسروده های یک خوزستانی خونگرم -اشعار سیاسی و درد نوشته های دلی پردرد

یاردبستانی من

نمیدانم که هستم هرکه هستم
قلم چون تیغ میرقصد به دستم

آخرین نظرات

تقصیر

دوشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۳۲ ق.ظ
یک عمر ززمین و آسمان شکوه نمودم
یک عمرزجفای روزگار شعرسرودم
ازدست همه شاکی واز درد غزلخوان 
گه شکوه زیارکردم و گه شکوه زیزدان
تقصیر همه بود که من شاد نبودم
صدکفر خدا گفتم و فریاد نمودم
انگار که زمین وآسمان شدند همدست
تا درد بحانم بزنند تا نفسی هست
یک روز که وجدان من از خواب بپاخواست 
 دیدم همه چیز درنظرم روشن و پیداست
دیدم که مقصر خودمن هستم و لاغیر
 درهای سعادت خودمن بستم و لاغیر
هربار که در راه رسیدم  به دو راهی  
آن راه گزیدم که خطابود و تباهی
از عزت و احترام و آبرو گذشتم
دوراهی  به دلدار رسید ازاو گذشتم
اینها همه انتخاب من بوده نه تقدیر
کس رانبود غیر خودم گناه و تقصیر
  • salim hamadi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی